شعر مدح و مناجات پيامبر اكرم (ص)

رسول الله 

گُلِ لبخندِ رویت میزند طعنه به هر سُمبل
به نام نامیِ تو میشود آقا شکوفا گل
و ای بالا نشین مدح شما را میکند بلبل

بوی گل پیچید

خرمن غصه ها شرار گرفت
سوز را حملهء بهار گرفت
سینهء سبزه ها قرار گرفت
بلبل از پای غنچه خوار گرفت

گوشه ی چشم تو

عرش را در زیر پا داری و بالا می روی
صبح و ظهر و شب که تا آغوش زهرا می روی

گفتی از مسجد دری را رو به زهرا وا کنند
این چنین از منبر ساحل به دریا می روی

هنوز اول راه است

به احترام تو عالم قیام خواهد کرد
به نام نامی تو احترام خواهد کرد

فروغ ماه رخت انتشار خواهد یافت
جهان به فر و شکوهت سلام خواهد کرد

شفیع

اگر شفیع تویی اضطراب لازم نیست
هراس از غم روز حساب لازم نیست

همیشه با تو فقط سود کرده ام, هرچند
در عاشقی که حساب و کتاب لازم نیست

مـِهرِ پیمبـر

سایه یِ رحمتِ ایزد به رویِ سَر دارم
شـکرُلِلَّـه به دلـم مـِهرِ پیمبـر دارم

توصیه هایش اگر حلقه یِ گوشم باشد
می شوم عرش نشین ساقی کوثر دارم

اسلام محمد

راضى شده بودیم به املاى محمد
اما نرسیدیم به معناى محمد

هر آنچه که دارند رسولان, همه دارند
از معجزه ى خاک قدمهاى محمد

غلام محمد (ص)

گرچه از لطف پدروار علی سرشارم

هر چه دارم ز غلامی محمد دارم

 

سید پوریا هاشمی

 

ای صبورسربه زیر

 

تیغابرویت غزل را درخطر انداخته

 

پیش پایتازتغزل بسکه سرانداخته

 

!مرد این میدان جنگ نابرابر نیستم

 

تیرمژگانتز دست دل سپرانداخته

 

دیوانگان

نگـاهی برنجف انداختم من

حَرَم رادیدم و دل باختم من

نمی خوانم خدا او را ولی از

خدایش هـم جدا نشناخـتم مـن

دکمه بازگشت به بالا