بازبردم نام تو نام تو عالم گیر شد
عمر ما پای همین نام تو آقاپیر شد
آمدن های تورا ماجمعه ها تلقین کنیم
گفتی آقا زود می آیم ولیکن دیرشد
بازبردم نام تو نام تو عالم گیر شد
عمر ما پای همین نام تو آقاپیر شد
آمدن های تورا ماجمعه ها تلقین کنیم
گفتی آقا زود می آیم ولیکن دیرشد
غریب مانده دلم ای غریب ادرکنی
یگانه قاری امن یجیب ادرکنی
عجیب حسرت شش گوشه دارد این دل ما
اگر تو می شنوی بوی سیب ادرکنی
دوباره جُمعه رسیدودلم بهانه گرفت
نیامدی, دلِ تنگم ازاین زمانه گرفت
ازآسمانِ دلم ابرِ غُصّه می بارد
نیامدی تو وبارانِ دانه دانه گرفت
ساقی نشسته دور او باده زیاد است
از این طرف هم مست آماده زیاد است
زاهد گمان کرده که هر مستی حرام است
هر نعمتی که حق به او داده زیاد است
منی که غرق گناهم, شکسته بال و پرم
چگونه نام بلند تو را به لب ببرم؟!
اگر که دوست نداری “خدا خدای” مرا
اجازه هست صدایت کنم به چشم ترم؟!
تمام زندگیم نذر روضه ات باشد
خدا کند که دلم پیرو غمت باشد
چه کرده با دل من عطرسیب کرببلا
توان زانوی من رقص پرچمت باشد
ای که تاجِ شرفی روی سر مادرها
ای که خاک قدم توست , تمام سرها
لحظهی از تو نوشتن قلمم میلرزد …
لحظهی گفتنِ از رتبهی تو پیکرها
هر آنچه غیر تو را در جهان سراب نوشتند
به شرح گیسوی تو عارفان کتاب نوشتند
طناب بسته ی دستان توست از چه احادیث
به جعل,دست تو را بسته ی طناب نوشتند
دستم به دامانت برایم چاره ای کن
من جز به دستانت به جایی دل نبستم
دریا به دریا میروم ساحل به ساحل
شاید که موجی نامه ات را داد دستم
بزرگیم, روحیم, تن نیستیم
همین دست و پا و بدن نیستیم
تجلى اسماء ربیم ما
در این “خویش تن”,خویشتن نیستیم
آئیـنه یِ تمام وُجـوهات حـیدریست
صلحی که کرده است خودش فتح خیبریست
کاری به جز کـرم نشود دیده از کـریم
او اِرث مرتضاست مَرامش قلندریست
نمیخواهم شبیه قبل آهم را نگه دارم
به تو رو میزنم تا تکیه گاهم را نگه دارم
نمیخواهم ببینم هیچ چیزی را بغیر از تو
برای دیدنت باید نگاهم را نگه دارم