باید چه گفت مدحت شاهی عظیم را؟
کو شعر تر که وصف کند این حریم را؟
کو یک گره که باز نگردد به دست او؟
کو حاجتی که خسته کند این کریم را؟!
باید چه گفت مدحت شاهی عظیم را؟
کو شعر تر که وصف کند این حریم را؟
کو یک گره که باز نگردد به دست او؟
کو حاجتی که خسته کند این کریم را؟!
مستیِ من امشب شده چندین برابر
چون روی لب دارم مداوم نام حیدر
جایی بنا باشد اگر شعری بخوانیم
مدح امیرالمومنین باشد چه بهتر
رفیق گمشده ات را بخواه برگردد
امید دارد از این کوره راه برگردد
نگاه توست که من را به راه آوردست
خدا نکرده اگر آن نگاه برگردد….
این آخرین روز است از سالی که دارم
شرمندگی مانده از احوالی که دارم
حال مرا تغییر ده یا احسنالحال
آشفته هستم با همین حالی که دارم
از سوز عشق دیده ی گریان گرفته ایم
مثل هوای سرد زمستان,گرفته ایم
آتش دوای درد دل داغدار ماست
از دست شعله نُسخه ی درمان گرفته ایم
رود از راز و نیاز تو حکایت میکرد
نور را عمق نگاه تو هدایت میکرد
ماه اگر ـ ذکر به لب ـ گِرد زمین میچرخید
صورت ماهِ تو را داشت زیارت میکرد
شد عشق تو دارٱلشفا یکسالِ دیگر
نام تو شد مشکل گشا یکسالِ دیگر
حاجتروایم کردی و شرمنده ات شد
این رو سیاهِ بی وفا یکسالِ دیگر
بگو به نور که ماه تمام آمده است
که صبح آمد و پایان شام آمده است
برای شیعه دوباره امام آمده است
خدای فقه و حدیث و کلام آمده است
هرکس که در معامله با دوست غم خرید
حتی اگر زیاد خریده ست , کم خرید
قبل از الست بود که ما گریه کن شدیم
ما را برای روضه ی خود در عدم خرید
از این که دختر شیر است و خواهر شیر است
بدیهی است بیانش شبیه شمشیر است
برای شیرزن عصر خود شدن کافی ست
همین که خون علی در رگش سرازیر است
دیدگانم لایق دیدار دلدارم نشد
عمر من طی شد ولی آقا خریدارم نشد
نیستم آن بنده ی خوب و به دور از معصیت
وای بر من صاحبم راضی ز کردارم نشد
.
بی وقفه بی مقدمه هیئت گرفتنی ست
هیئت گرفتنی ست سعادت گرفتنی ست
از موقع ورودیه تا آخر دعا
هر حاجتی در این دو سه ساعت گرفتنی ست