کاری به دشت لاله و گلشن ندارم
آواره ام, جز روضه ات مأمن ندارم
من دوستت دارم, بخوان از اشک هایم
از روسیاهی جرأت گفتن ندارم
کاری به دشت لاله و گلشن ندارم
آواره ام, جز روضه ات مأمن ندارم
من دوستت دارم, بخوان از اشک هایم
از روسیاهی جرأت گفتن ندارم
عجز اگر آید به دیدارم جوابش میکنم
کاخ اگر کوه احد باشد خرابش میکنم
پرده های قصر افتاد از طنین ناله ام
کفر اگر در پرده باشد بینقابش میکنم
هر چند که از داغ تو مرثیه به دوشم
یک آهِ عزا را به دو عالم نفروشم
من طایر قدسم به زمین آمده ام تا
از برکه ی اندوه تو یک جرعه بنوشم
کِی شود حُر شَوَم و توبه ی مردانه کنم؟!
سینه ام را ز چه مَنزلگهِ بیگانه کنم؟!
سینه ویران شده ی توست به ولله حسین
گنج را من طلب از سینه ی ویرانه کنم
اول شعر که یارب بشود خوب تر است
عشق بازی به دل شب بشود خوب تر است
هر کسی در پی وصل است بگویید به او:
با توسل که مقرّب بشود خوب تر است
اسـم أعظـم زینب است
اوّلین ذکـرم حســین و آخـرین دَم زینب است
زیـنت شـیر خُداســـت
پــس خُدا هم زینتش قـدرِ مُـسلّم زینب است
در سرخی نگاه شما غم درست شد
از آن غروب بود که ماتم درست شد
از سال شصت و یک که زمین خورد آسمان
حال و هوای ماه محرم درست شد
هم زدم هم میزنم یک عمر این در را زیاد
برده ام در پشت این در نام حیدر را زیاد
کمتر از هیچم ولی آدم حسابم میکند
صاحب این خانه خیلی کرده کمتر را زیاد
آب شورِ چشمها با عشـق شیرین شما
کیمیا بود و مس قلب گدایت شد طلا
آمدم اینجا نمک گیرِ توباشم یا حسین
من نمک پرورده یِ عشق توام شاه وفا
وقتی دعای مادرت پشت سرماست
نادِعـلـی روز قـیامت سنـگـرِ ماست
مـا زیر دِیـْنِ هـیچ مخـلوقی نرفتیم
چون سایه یِ لطف شمارویِ سر ماست
یا لـَیتنا کُنـّا معک …بیتاب هستم
شـکر خـدا که نوکـر ارباب هستم
شکر خدا در کوچه یِ سینه زنی ها
سـرباز صـفرِ لشـکـر ارباب هستم
تکیه بر دیوار کعبه میدهی وای از دلت
از غم جدّ غریبت آگهی وای از دلت
روز و شب گریه کنی و باز روز آمدن
نالهی وا زینبا سر میدهی وای از دلت