از بس گناهِ روز, مرا خار میکند
شب دورم از نگاهِ تو ای یار میکند
چشمِ بخواب رفته و آلودهٔ مرا
کِی در سحر, صدای تو بیدار میکند
از بس گناهِ روز, مرا خار میکند
شب دورم از نگاهِ تو ای یار میکند
چشمِ بخواب رفته و آلودهٔ مرا
کِی در سحر, صدای تو بیدار میکند
از بس مسیر آمدنت را مرور کرد
قلبم گلایه از من و چشمی صبور کرد
سینه به سینه نقل شده جمعه می رسی
باید چقدر صبر برای ظهور کرد
ای گریه در عزای تو خیر العمل حسین
ای شور عشق دائمی و لم یزل حسین
با گفتن حسین حسین از تولدم
پر شد پیاله ی دهنم از عسل حسین
هرکس که دلش خواست ببیند عظمت را
باید برود تا که ببیند حرمت را
الحق که خدای ادبت, ام بنین است
حق خیر دهد والده محترمت را
تا کی غریبانه در این کنعان بمانم؟!
در انتظار دیدنت گریان بمانم
تا کی منِ قحطی زده بین بیابان
محروم از باریدن باران بمانم؟!
رویِ دوشت عَلَم تماشایی
با تو باشد حـرم تماشایی
بیرقم رویِ شانه ات باشد
می شود لشکرم تماشایی
اِی به دردم دَوا ابوفاضل
ماهِ مشکل گشا ابوفاضل
السلامُ عَلَی الحسینِ غریب
السلامُ عَـلـیٰ ابوفاضل
از سرور هر دو عالم نزد ما غم بهتر است
گریه بر تو از نماز نیمه شب هم بهتر است
واقعا اشک براى روضه چیز دیگرى است
در سلوک ما فرات از آب زمزم بهتر است
اگر که ذکر لبم غیر ربنا نشود
به جز وصال تو مقصود آتنا نشود
چقدر هی شب جمعه بیاید و برود
و روزی من بیچاره کربلا نشود؟
انا فتحنای خدا یعنی ابالفضل
بی دست و فوق دستها یعنی ابالفضل
هرکس گرفتار آمده آسوده باشد
دارالادای قرض ما یعنی ابالفضل
آخر میان روضه یِ تو خوب میشوم
پیش علی و فاطمه محبوب میشوم
جنس دلم اگر چه کم ارزش تر از مس است
با ذکر یا حسـین طـلاکـوب می شوم
میرسد از خاک تو هر لحظه اینجا بوی سیب…
چیست در خاکت که از دل میبرد صبر و شکیب…
زائری یک گوشه در آغوش خاکت اشک ریخت
چوب خشکی بی صدا بر شانه ی او زد نهیب….