شعر مدح و مناجات

یا ضامن آهو

بدهکاری حرم آمد , تو پر کردی حسابش را
سلام گرگ گرچه با طمع , دادی جوابش را

پریشان هرکس آمد در حرم با مشکلی کاری
تو با لبخند دادی پاسخ حال خرابش را

یا عزیز الله

غزل به وصف تو, دلخواه میشود گاهی
اسیر دست شعف, آه میشود گاهی

ز معجزات نگاهت یکی همین باشد
که کوه غم به دلم کاه میشود گاهی

حرمت عرش خداست

دل سودا زده سامان نپذیرد هرگز
کافر چشم تو برهان نپذیرد هرگز
آنکه بیمار نگاهی شده هنگام سحر
منت مرهم و درمان نپذیرد هرگز

یا ضامن آهو

یک عمر فقط بر در این خانه گدایم

دیوانه ترین شخص دراین صحن و سرایم

هر روز من از عشق تو دم میزنم آقا

پیچیده به گوش همه این حزن صدایم

یا اباالحسن

این بار هم بیا و دو چشم تری بده
بالم شکسته است تو بال وپری بده

حالا که قصد کرده دلم در به در شود
از آن شراب کهنه ی خود ساغری بده

حج فقرا

حرم جهان من و اسمان مردم بود
همیشه خاطره انگیز و پر تلاطم بود
حرم برای من اغاز راه رفتن شد
شما معلم و تشویق من تبسم بود

پرچم سبز رضا

هر که می آید در اینجا غرق احسان میشود
هم چو آهویی گریزان در بیابان میشود

زشت و زیبا خوب و بد هرکس که می آید حرم
بر سر این سفره جزو ریزه خواران میشود

مرد نخلستان

کاش می شد که مرد نخلستان خاک پایش مرا حساب کند

یاکه من را به جرعه ای می ناب از شراب رخش خراب کند

این سئوالیست کهنه در ذهنم به کدامین گناه رب جلیل

با غم دوری از نجف مارا در زمین این چنین عذاب کند

مشهد الرضا

وقتی که آوردند قرآن را به مشهد
جان را به تن دادند جانان را به مشهد

شد پایتخت حاجت عالم, خراسان
یعنی که باید برد تهران را به مشهد

نسیم صحن گوهرشاد

دلم دوباره هواى تورا به سر دارد
هواى گنبدتان را دم سحر دارد

دلم دوباره کنارِ تو گریه مى خواهد
که گریه بر در باب الجواد اثر دارد

گنبد خورشید

راه دادی و دلِ گمراه را آورده ام
چشم هایی غرق اشک و آه را آورده ام

در زیارتنامه جا خوش کرده بغضی در گلو
زیر ایوان٬ هق هق ناگاه را آورده ام

یا ضامن آهو

آرام نمودی تب و تاب هیجان را
جوشانده ای از شوق خودت هر غلیان را
ازپای نشاندی ز تعجب جریان را
از دشمن و از دوست ربودی دلشان را

دکمه بازگشت به بالا