سرمشقِ صبر , صبرِ جمیل رقیّه است
همواره دست عشق , دخیلِ رقیّه است
مثل عموش , مَنسب باب الحوائجی
در باب قُرب , اَجر جزیل رقیّه است
سرمشقِ صبر , صبرِ جمیل رقیّه است
همواره دست عشق , دخیلِ رقیّه است
مثل عموش , مَنسب باب الحوائجی
در باب قُرب , اَجر جزیل رقیّه است
در دست بابا مثل یک قرآن کوچک
نازل شده این سوره ی “خندان کوچک”
نور خداوند ودود افتاده امشب
از منتهای عرش بر ایوان کوچک
میـان آینـه هــا عکس یــار افتــاده
خـدا بـه حضرت اربـاب دختـری داده
فرشتـه هـا همگـی در تـدارک اطعـام
و دود کــردن اسپنـد بهــر شهـزاده
دختـری از عشیره یِ خورشید
چشم خود باز کرد و دنیا دید…
گل لبـخنـد بر لـب توحـید
شاه دین گونه های او بوسید
دختـر نوری و به ما نور خدا بخشیدی
تو با دعـا آمـدی و حـال دعا بخشیدی
پر از صدای رحمتی پر از سلام و صلوات
به خانه یِ شاه وفا خوب صفا بخشیدی
با طعم خنده های تو دنیا از این به بعد
نشناخت فصل فصل سر از پا از این به بعد
ای خوش به حال اهل مدینه که شد عیان
در چهره ی تو حضرت زهرا از این به بعد
ای رونق فصل بهار أُمِّ إِسحاق
ای دلخوشی روزگار أُمِّ إِسحاق
تو فرق داری با همه , از دار دنیا
تنها تویی دار و ندار أُمِّ إِسحاق
بوی گل در همۀ ارض و سما پیچیده
بازهم باغ جنان جامه نو پوشیده
دست مولاست به این سفره نمک پاشیده
در کویر دل من باز گلی روئیده
هر اهل دلی یافته راهی به رقیه
پس رو زده با کوه گناهی به رقیه
هروقت نشسته س سر شانه ی عباس
تقدیم شده منصب شاهی به رقیه
دختری آمد از قبیله ی عشق
نذر راهش سبد سبد احساس
عالمی غرق شور لبخندش
کاشف الکرب حضرت عباس
یک جلوه کرد نور منور درست شد
نورش تلالو کرد , که گوهر درست شد
از گرد و خاک مقدم او زر درست شد
بهر ثناش این همه منبر درست شد