شعر مدح و مناجات

مناجات با امام زمان عج در شب قدر

قبل از آنکه بنویسند جزای همه را

می سپارند به تو قدر و قضای همه را

شب قدر است ولی قدر نمی دانیمت
که تو باید بدهی اجر و سزای همه را

شعر مدح مولا

هر جا که نام حیدر کرار می آید

اشهد ز نای گنبد دوار می آید

گشتن پی ِ معنای سِرُّالله لازم نیست
تو “هو” بکش گنجینه ی اسرار می آید

شعر مدح امیرالمومنین (ع)

نام ما را بنویسید گدایان علی
نوکرو حلقه به گوشان غلامان علی
صاحب کون و مکان است نباشد اغراق
تخت شاهی دوعالم بود از آن علی

شعر مدح امیرالمومنین (ع)

رسیده اند سه تایی سرِ قرار نجف
پیمبر و اسد الله و کردگار نجف

کنار حضرت ایوان سر مزارِ علی
خدا گذاشته با جسم خود قرار نجف

اشعار مناجات با خدا و امام زمان(عج)

به حق خدای شب قدرها
بیا ای دعای شب قدرها

حضور تو تنها نفس می دهد
به حال و هوای شب قدرها

شعر مناجات با خدا و امام زمان(عج)

بازم شب قدره و بیقراری
غلط میخوره رو گونه های خیسم
بازم شب قدره و حاجتام و
یکی یکی با گریه می نویسم

حق

مستی به سر از حد نصاب افتاده
در بحر نجف مگر شراب افتاده ؟

آباد شود دین و دل و دنیایش
در صحن تو هر کس که خراب افتاده

شعر مناجات با خدا

گفت دیباچه ی غم, گفتمش ای دوست منم
گفت رانده ز حرم, گفتمش ای دوست منم

گفت آن عبد فراری که سراپا گنه است
زده با نفس, قدم گفتمش ای دوست منم

شعر مدح امیرالمومنین (ع)

شکرخدا که عمریست درپشت این درم من

سرمایه دار شهرم مسکین حیدرم من

لب تشنه ی شراب ساقی کوثرم من

در مکتب ولایت شاگرد قنبرم من

شعر مناجات با خدا

جای خلوت کردن و بیتوته جلوت میکنم
پنبه ای در گوشم و یک ریز صحبت میکنم

من خودم وضعم خراب است و گنه کارم ولی
این و آن را دائما دارم نصیحت میکنم

شعر مناجات با سیدالشهدا (ع)

وقتی که نان ِفقر را دندان گرفتم
از دست ِاو بوسه به جای نان گرفتم

گفتند:”کفر است”و”نخواهد شد”ولی من
حاجات را از این خداوندان گرفتم

شعر مدح امیرالمومنین (ع)

اگر که جامه ی مردی تمام ابریشمین باشد
وگر سر تا به پای او زر و در و نگین باشد
اگر او مالک ملک عراق و هند و چین باشد
بسوزد در دل دوزخ چو هیزم آتشین باشد

دکمه بازگشت به بالا