دلیل استغاثه ی, غروب بی قرارها
زلالِ عاشقانه و , خروش چشمه سارها
سروده ی قدیمیِ فصول سرد سالها
لطافت نگاه تو لطافت بهارها
دلیل استغاثه ی, غروب بی قرارها
زلالِ عاشقانه و , خروش چشمه سارها
سروده ی قدیمیِ فصول سرد سالها
لطافت نگاه تو لطافت بهارها
هرکجا نام تو را بردیم “کوه ِطور” شد
آفت و شَرّ و بلا فوراً از آنجا دور شد
جای ِلبهای ِتو دیشب اشک ِهجران خوردم و
کام ِمن شیرین با این قطره های ِشور شد
آقای جمعه های غریبی ظهور کن
دهلیزهای شب زده را غرق نور کن
یگ گوشه از جمال تو یعنی تمام عشق
یا باز گرد یا دل ما را صبور کن
آقا چقدر فاصله , اندوه , انتظار
فکری به حال این سفر راه دور کن
آقا اگر که آمدی و عاشقت نبود
یک فاتحه نوازش اهل قبور کن
محمد ناصری
چشم زمین به راه تو تر شد,نیامدی
دنیااگرچه زیر و زبر شد,نیامدی
گفتم بیا,اگرچه زمین غرق ملجم است
قربانی توسینه سپرشد!نیامدی
پیش بلا تا که تو هستی سپر شاه
خم نشود از غم و غصه کمر شاه
دخل و اُمورات پدر دست پسر هست
سائل الطاف توایم ای پسر شاه
یک بار هم مارا حرم کی میبری تو
تنها برای مزد می آیم به هیئت
از تو توقع داشتم آقا.. زیارت
میخواستم برای تو باشم ولی نشد
کنج حرم گدای تو باشم ولی نشد
میخواستم که یک شب جمعه به سرزنان
مهمان کربلای تو باشم ولی نشد
در بهاری که هوایت نکنم پاییزم
از سر ِحلقه ی ِگیسوی تو حلق آویزم
سر ِخود را به روی دست گرفتم اما
سر به زیرم من از این پیشکش ناچیزم
آقا نگاهم مانده بر در تا بیایی
از جاده های روشن فردا بیایی
دوری تو بغضی نشانده در گلویم
ای کاش میشد یا بمیرم یا بیایی
به هستی ام نفسی داده هست, می آید
کسی اگرچه به او دل نبست , می آید
دوباره ندبه بخوان ,باز حرف تازه بزن
بگو کسی که عزیز من است , می آید
تاریکی ام, تا نور یارمه جبین نیست
بی تو گل زهرا, بهاری در زمین نیست
امسال هم با جمعه هایش می رسند و…
تقویم هم بی تو به غیراز نقطه چین نیست