قبل هجران تو آقا ما به هجران رفته ایم
خود سرانه کو به کو دنبال شیطان رفته ایم
یک هزار و سیصد و چندی است غیبت خورده ایم
تو تماما حاضری و ما به هجران رفته ایم
قبل هجران تو آقا ما به هجران رفته ایم
خود سرانه کو به کو دنبال شیطان رفته ایم
یک هزار و سیصد و چندی است غیبت خورده ایم
تو تماما حاضری و ما به هجران رفته ایم
دل ها به هم لب ها به هم سرها به هم خوردند
خیل ملک از قسمت پرها به هم خوردند
بر دیدن ماهی که نور فاطمه دارد
در کهکشان انگار اخترها به هم خوردند
روز وشب ازتو صحبتش زیباست
از تو گفتن چه لذتش زیباست
همنشین گلم ولی خارم
باکریمان رفقاتش زیباست
از آسمان ترنم باران چه دیدنیست
این بار طعم رویش گلها چشیدنیست
آمد خبر که ازطرف عرش یک پسر
بر جمع خانواده ی مولا رسیدنیست
کاش زائر بشوم! کاش مسافر بشوم
کاش آغاز رجب با تو مجاور بشوم
کاش غیر از تو و آباء تو و ابناءَت
به همه راهبران جاحِد و کافر بشوم
آمدم در پناه چشمانت
زایر هفت اسمان باشم
باقر علمِ ال پیغمبر
امدم در کلاستان باشم
بخشش و جود و کرم در انحصار مجتبی ست
گردش مهر و ملک دور مدار مجتبی ست
خانه اش مهمان سرای مردم بیچاره بود
نان گرم و روی خوش اینها شعار مجتبی ست
بچه گی کرده ام, پشیمانم
من ندانسته شیطنت کردم
بغلم کن دوباره مثل قدیم
رو نگردان زمن, غلط کردم
من خاکِ پای نوکرانت هم که باشم ,
دنیا و عقبایم , پُر از امّیدواری ست…
لطفی نما تا قدرِ عشقت را بدانم…
این هدیه های تو به بنده , چوبکاری ست!
پوریا باقری
به تمنای طلوع تو زمان چشم به راه
به هوای نفست کون و مکان چشم به راه”
سالها میرود و حرف دل من این است
تا به کی صبر کنم ؟تا چه زمان چشم به راه؟
غم فراق تو اصلاً برام کم نگذاشت
لبم که خواست شکایت کند دلم نگذاشت
همیشه درد دلم با تو نیمه کاره گذشت
لبم که باز شد این دفعه گریه ام نگذاشت
تاریکی ام, تا نور یارمه جبین نیست
بی تو گل زهرا, بهاری در زمین نیست
امسال هم با جمعه هایش می رسند و…
تقویم هم بی تو به غیراز نقطه چین نیست