دریاب این حال بد دنیای ما را
بی تو گرفته دلهره دل های ما را
ای کاش هر کس هم نشینت هست امشب
خالی کند در محضر تو جای ما را
شعر مدح و مناجات
کسی به داشتن آبرو نیاز نداشت
که در نماز به تسبیح او نیاز نداشت
به هیچ جا نرسید آخرش نمازی که
برای سجده به این خاک کو نیاز نداشت
تا زنده ایم شور حسینی شعار ماست
این سبک زندگی سند افتخار ماست
ما انتخاب مادر قامت خمیده ایم
فردا بهشت فاطمه در انتظار ماست
دلتنگ بهاریم بهاری که نداریم
دنبالِ مزاریم مزاری که نداریم
دریاب زمین را به قراری که نداریم
این چشم بیارا به غباری که نداریم
معجزات چشم زهرا عرش اعظم ساخته
هاجر و آسیه حوا و مریم ساخته
از ازل بیت الاحرام کعبه , بیت الفاطمه است
کعبه را تسبیح زهرا قرص و محکم ساخته
گفتند علی یک تنه با دست نگه داشت
در را نه که با دست که با شست نگه داشت
در را نه فقط لشکری از مرحبیان را
در پشت در قلعه به پیوست نگه داشت
نماز صبح به شرط خشوع باید کرد
ادای وقف به وقت رکوع باید کرد
برای خواندن شعر از جلال والایت
به استعانت از حق,شروع باید کرد
اعتبارت پیش حق از انبیا بالاتر است
نام تو در آسمانها از زمین پیداتر است
صاحبِ هستی تو هستی, ما همه عبد توایم
هر که عبدت شد مقامش پیش حق بالاتر است
با یاد تو که غصه شماری کنم حسن
جاری ز چشم, اشک بهاری کنم حسن
تا که رِسم به روضه ی سبز مصیبتت
سوگند بر تو لحظه شماری کنم حسن
بچه ها را دور هم عشق به مادر جمع کرد
تک تک ما را خود زهرای اطهر جمع کرد
فاطمه به شیعیان درس ولایت داده است
شیعه را عشق به حیدر پای منبر جمع کرد
دستان تو, صد دست… نان, خرما…فقیران
هستند گرد سفره ات تنها فقیران
با پادشاهی گرد یک سفره نشستن…
این را نمی دیدند در رویا فقیران
تا لحظه ای چشمان مستت را ببینند
در راه تو چشمند سر تا پا فقیران
حاتم بیاید روی پاهایت بیفتد
شاید پذیرفتی تو او را با فقیران
هر بار می بخشی و از بس نا شناسی
هر بار می پرسند نامت را فقیران
مانند تو کی پادشاهی چند نوبت-
تقسیم کرده هستی اش را با فقیران؟!
تنها دعای زیر لبهاشان همین است:
همسایه ات باشند آن دنیا فقیران
جانم بهای لحظه ای با تو نشستن
دستی بکش روی سر ما…ما فقیران
***
نان و نمک دادی, بپردازند ای کاش
حق نمک را روز عاشورا فقیران
حسن اسحاقی
ما را پناه نیست به جز کشتی نجات
راه نجات ماست از این دار مشکلات
بر پرچم سیاه غمش تکیه می کنم
جانم فدای ماتم لب تشنهء فرات