بی مهر فاطمه دل ما ارزشی نداشت
بی اشک های او گل ما ارزشی نداشت
او مادرانه زحمت ما را کشیده است
بی باغبان که حاصل ما ارزشی نداشت
بی مهر فاطمه دل ما ارزشی نداشت
بی اشک های او گل ما ارزشی نداشت
او مادرانه زحمت ما را کشیده است
بی باغبان که حاصل ما ارزشی نداشت
از پیمبر یا خدا درباره ی حیدر بپرس
یعنی از گوهرشناسان قیمت گوهر بپرس
معنی مرد خدا را نیمه شب از نخل ها
معنی شیر خدارا روز از لشکر بپرس
آسمان ساز , ملک ساز , کبوتر ساز است
دست بر هر ملکى که بزند پر ساز است
مادرى بود که در غالب دختر آمد
چون نمیخواست بفهمند پیمبر ساز است
ای مظهر کمال و درخشندگی حسین
من آمدم تا که کنم بندگی حسین
من بنده ی توأم به کسی رو نمیزنم
پیش کسی به غیر تو زانو نمیزنم
هر دم که یاد روی تو ای ماه می کنم
ریزم سرشک و ناله ی جانکاه می کنم
راه گلو گرفته ز اندوه بی حساب
من یک نفس برون به دو صد آه می کنم
غربت کشیده آشنایش فرق دارد
آهش, صدایش, گریه هایش فرق دارد
فهمیده هر کس ذره ای دوری چشیده
هجران زده حال و هوایش فرق دارد
بار ز گنه آورده ام اما به امیدی
من رو زده ام باز خدایا به امیدی
هم مسجد و هم هیئت و هم پای مناجات
مرغ دل من سرزده هر جا به امیدی
کمک کن این دلم ازاین سیاه ترنشود
از این که هست دلم پر گناهتر نشود
خدای من تو کمک کن که صاحب عصرم(عج)
خدا نکرده از این بی سپاه تر نشود
روزی ام را روزگارم تا که آجر می کند
ظرف خالی مرا صاحب زمان پر می کند
من کمی سختی که می بینم شکایت می کنم
آدم عاقل ولی اول تفکر می کند
گل های عالم را معطر کرده بویت
ای آن که می گردد زمین در جست و جویت
یادش بخیر آن روزها ریحان به ریحان
می چید پیغمبر بهشت از رنگ و بویت
ﻧﮕﻔﺘﻨﯽ ﺳﺖ ﻏﻢ ﺑﯽ ﺷﻤﺎﺭ ﺍﻧﮕﺸﺘﺮ
ﭼﻨﺎﻥ ﻋﻘﯿﻖ, ﺷﺪﻡ ﺩﺍﻍ ﺩﺍﺭ ﺍﻧﮕﺸﺘﺮ
ﺑﻪ ﻣﺸﮏ ﻃﻌﻨﻪ ﺯﺩﻩ ﺩﺭ ﻣﯿﺎﻥ ﻗﺤﻄﯽ ﺁﺏ
ﺧﻮﺷﺎ ﺑﻪ ﺣﺎﻝ ﻟﺐ ﺁﺑﺪﺍﺭ ﺍﻧﮕﺸﺘﺮ
ﺗﺎﮐﻪ ﺧﻮﺍﻧﺪﯼ ﭘﺪﺭﺕ ﺭﺍ ﭘﺪﺭﺕ ﺟﺎﻥ ﺁﻭﺭﺩ
ﺁﻧﻘﺪﺭ ﻫﻢ ﺳﺨﻨﺖ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﻗﺮﺁﻥ ﺁﻭﺭﺩ
ﺑﺮﺩﻥ ﻧﺎﻡ ﺗﻮ ﺁﻧﻘﺪﺭ ﮐﻪ ﺍﻋﻈﻢ ﺑﻮﺩﻩ ست
ﻓﻀﻪ ﺑﺎ ﮔﻔﺘﻦ ﯾﺎ ﻓﺎﻃﻤﻪ ﺑﺎﺭﺍﻥ ﺁﻭﺭﺩ