شعر مدح و مناجات

گمان نمی کنم

خدا کند به سر این انتظارها برسد
زمان مرگ خزانِ بهارها برسد
نشد اگر برسم من به پای بوسی تو
خدا کند که از آن سو غبارها برسد

شهر آلوده

شهر آلوده , دل آلوده , نفس آلوده
از سیاهی پرم گشته قفس آلوده

بال من را نپسندید هوای حرمت
این کبوتر شده دور از تو ز بس آلوده

خواب ناز

پر از متانت سبزی وقار داری تو
درخت نور به هر لحظه بار داری تو

نفس نفس زدن نفس من به خاطر توست
که ریشه در نفس بیقرار داری تو

انتقام علی

سلام حضرت باران اجازه می خواهم
و با اجازه تان شعر تازه می خواهم

برای جَلد شدن آب و دانه لازم نیست
برای عشق سرودن بهانه لازم نیست

کرامت

دوباره در وسط راه بین جاده تو
نشسته ایم بنوشیم ما ز باده تو

چقدر جود و کرم هست بین این خانه
چقدر خوب و کریم اند خانواده تو

مادران عالم

هم پشت و پناه حضرت حیدر بود
هم از همه مادران عالم سر بود
تفسیر نزول سوره ی کوثر چیست؟
زهرا پسر ارشد پیغمبر بود

مهدی برجلو

لشگر علی

در راه علی که حفظ جان واجب نیست
در کوچ که حفظ آشیان واجب نیست
خود یک تنه لشگر علی هستم من
صد حیف جهاد بر زنان واجب نیست

مهدی برجلو

الحوراست

میشود قافیه هربار,به تکرار على
مینویسد قلمم حیدر کرار على
میدهد دست و قلم شعر گوهربار على
میرسد عاقبت این عشق به اجبار على

صیقلی

نام حیدر, اذان مستان است
او از آن خداپرستان است

هرچه مستی ست ساحل میِ اوست
هرکه پیغمبر است, در پی اوست

نروی گرد حریمی که مکعب باشد

نروی گرد حریمی که مکعب باشد
در طواف حرمی رو که در او رب باشد
هر که بر درگه ارباب مودب باشد
مستی اش از خم خمخانه ی زینب باشد

معراج

گوشه نشینی اوج معراج است گاهی

ما عاشقان در انزوا باشیم بهتر..

مثل وهب که با زنش آمد کنارت

ماهِ عسل کرببلا باشیم بهتر

حامد جولازاده

دشمنان

حرفی نمانده دوستان و دشمنان را
پر کرده است از نام خود گوش جهان را
فرمود اگر بی دین شدید آزاده باشید
با این سخن دربند کرد آزادگان را

دکمه بازگشت به بالا