شعر مدح و مناجات

دارالقرار دل حرم طوس می شود

دارالقرار دل حرم طوس می شود
دل با تو یا رضاست که مانوس می شود

امروز هر که زائر این آستانه نیست
فردا تمام حاصلش افسوس می شود

محملت با وقار می آمد

محملت با وقار می آمد
سبز تر از بهار می آمد

وه! عجب خوش خرام می آمد
با شکوه تمام می آمد

شده دل باز گیج و سر در گُم

شده دل باز گیج و سر در گُم
چه بگویم به وصفت ای خانُم

وسعت فضل و جود تو دریا
در مَثَل یک زمین پر گندُم

آیینه ی حجب و عفتی معصومه

آیینه ی حجب و عفتی معصومه
مستوره ی نور عصمتی معصومه

یا فاطمه اشفعی لنا فی الجنه
دست کرم شفاعتی معصومه

محمدحسن بیات لو

ای شفیع تمامیِ عالم

ای شفیع تمامیِ عالم
پدر و مادرم فدای شما
از عنایات مادرت زهراست
مینویسم اگر برای شما

ای امیرالمؤمنین ما همه

ای امیرالمؤمنین ما همه
آیت العظمای بیت فاطمه

آفرینش تحفه ای بر خوان تو
متقین ریزه خور احسان تو

سائل به سفره خانه ی ارباب تا رسید

سائل به سفره خانه ی ارباب تا رسید
نقاره ای زدند: که یاران گدا رسید

من آمدم که باز گدایی کنم تو را
اینبار هم به دادِ گدا آشنا رسید

صاحبا یک نظری کن به گدا عیبی نیست

صاحبا یک نظری کن به گدا عیبی نیست
رحم بر اشک دو چشم فقرا عیبی نیست

دل ویرانه ی ما و نظر لطف شما
نظرت گر برسد بر دل ما عیبی نیست

آمدن این راه و مولا را ندیدن مشکل است

آمدن این راه و مولا را ندیدن مشکل است

از گل روی برادر گل نچیدن مشکل است

ای رضا جان آمدم اما رمق تا طوس نیست

وقت رفتن آمده, این دل بریدن مشکل است

خواهری خوب و با صفاست معصومه

خواهری خوب و با صفاست معصومه

بر برادر چه با وفاست معصومه

من چه گویم به مدحت و وصفش

فاطمی خلق و پر عطاست معصومه

تب باران گرفته چشمانم مست باران ترانه می خوانم

تب باران گرفته چشمانم
مست باران ترانه می خوانم
بنویسید عبد معصومه
بنویسید غرق بارانم

تیری که شد خطیر حسن بوده

تیری که شد خطیر حسن بوده
هم پیر هم مسیر حسن بوده

بی آنکه دست باز کند سائل
همواره دست گیر حسن بوده

دکمه بازگشت به بالا