شعر مدح و مناجات

میخواهی از فردا بگویم یا گذشته؟

میخواهی از فردا بگویم یا گذشته؟
یا حال و روزی که در این شبها گذشته؟

در روضه یاد کربلا هستم, غمم را
میفهمد آنکه تشنه از دریا گذشته

علی که خٓلق کند,جبر و اختیار یکی ست

علی که خٓلق کند,جبر و اختیار یکی ست
مُخیّریم ولی,اختیار دار یکی ست

برای آنکه غرض مستی است از نامش
عشاء نشئگی و مغرب خمار یکی ست

چشم های نوکرت ,خیره به سوی پرچم است

چشم های نوکرت ,خیره به سوی پرچم است
آبروی این گدا از آبروی پرچم است
من پناهنده شدم .اینجا به امید آمدم
هر کسی محرم شده در جست و جوی پرچم است

نسیم باد صبا بی خبر چه فایده دارد

نسیم باد صبا بی خبر چه فایده دارد
درخت میوه بدون ثمر چه فایده دارد

اگر به غیر علی یاعلی دمد ز نوایش
نوای دلخوش شانه به سر چه فایده دارد

چه غم دارم از لحظه مردنم به قبر و به زیر لحد خفتنم

چه غم دارم از لحظه مردنم
به قبر و به زیر لحد خفتنم
به میزان عدل خدا بردنم
در آتش بخواهد بسوزد تنم

آقا مبارک است رَدای امامتت

آقا مبارک است رَدای امامتت
ای غایب از نظر به فدای امامت

می خواستند حق تو را هم قضا کنند
کَذاّبها کجا و عبای امامت

این جمعه هم گذشت اما بدون تو

این جمعه هم گذشت اما بدون تو
سخت است زندگی بر ما بدون تو

شد عادت همه کابوس جمعه شب
آغاز گشتن فردا بدون تو

شد فصل دستبوسی سلطان سامرا

شد فصل دستبوسی سلطان سامرا
بر تخت دل سوار شده روح کبریا

تاثیر کرد سوز دعاهای پشت در
تا شد نوای فاطمه”ای منتقم بیا”

آسمانی ها مسلمان توأند

آسمانی ها مسلمان توأند
یک به یک آنها غلامان توأند

عرشیان که جای خود,آقای من
فرشیان مبهوت و حیران توأند

چشمت شراب ناب و دلم درهوای تو

چشمت شراب ناب و دلم درهوای تو

۰ چشمان من عزیز دلم خاک پای تو

درهر نماز من تو فقط جلوه میکنی

ای من فدای جلوه ی بی منتهای تو

ظاهراً دارم به روی سینه و سر میزنم

ظاهراً دارم به روی سینه و سر میزنم
باطناً دارم توسل میکنم در میزنم

روی بال حضرت جبریل پروازم دهند
آن زمانی که سر تیغ علم “پر” میزنم

خیال روی تو می پرورد خیال زمین

خیال روی تو می پرورد خیال زمین
جلالت تو شده باعث جلال زمین

همیشه واهمه از رفتن تو داشت ولی
تو آمدی نجف و تخت شد خیال زمین

دکمه بازگشت به بالا