تا زمین قدم برداشت آسمان نوشت علی
آسمان که بر پا شد کهکشان نوشت علی
کهکشان که برپا شد یک جهان نوشت علی
این جهان که معنا شد بیکران نوشت علی
تا زمین قدم برداشت آسمان نوشت علی
آسمان که بر پا شد کهکشان نوشت علی
کهکشان که برپا شد یک جهان نوشت علی
این جهان که معنا شد بیکران نوشت علی
همانکه خلق نموده تو را برای خودش
غزل سروده بدین وصف در رسای خودش
چه شاهکار عجیبی, چه آفریده مگر
که بوسه می زند او خود به دستهایخودش
ز مقام یا صنم پر می کشد تا یاصمد
بت پرستی که ز بوی عشق می گیردمدد
مسلم و کافر ندارد نام مولایم علی
مثل اکسیری نهفته در دل هر خوب وبد
تاج سرت را جبرئیل آورد و خم شد
فرصت برای انتخابت مغتنم شد
ای پادشاه مهربان کشور عشق
با تو عدالت آمد و ثابت قدم شد
اوزان غزل که مست مستم کرده
یک شاعر خوب و چیره دستم کرده
گویم همه جا خدا پرستم اما
ایوان نجف علی پرستم کرده
هرگز مرام بنده نواز شما نزد
برسینه ندار و گرفتار دست رد
بین نماز ,حین رکوع آمدم که تا
انگشترت نصیب من مستحق شود
گرفته یا علی لبهای ما را
ندارد هیچ کس مولای ما را
اگر می شد غزل می گفتم اما
«دوبیتی» بسته دست و پای ما را
عمریست که ما عاشق و در جوش و خروشیم
شدعشق علی حلقه و ما حلقه به گوشیم
گیریم سزای همه شد آتش دوزخ
گر یار پسندد به خداوند خموشیم
این حرفهای ساده گناهش به پای من
با میل و با اراده گناهش به پای من
تا روز حشر پای ولای تو یا علی
هر کس که ایستاده گناهش به پای من
تویی که ساغر چشمت رقیب می طلبد
سرودن از نفست عطر سیب می طلبد
مسیح آمده از تو صلیب می طلبد
بده سبو , بده باده , عجیب می طلبد
از روز ازل ساقی میخانه علی بود
خم و قدح و ساغر و پیمانه علی بود
روزی که برافراشته شد خیمه ی خلقت
دیدند همه صورت جانانه علی بود
نام تو به روی سینه حک باید کرد
خاک دلم اینگونه الک باید کرد
آن قدر ملیح است بیانات شما
تشبیه به دریای نمک باید کرد