شعر مدح و مناجات

من غریبم

من غریبم , و یار می خواهم

بی قرارم, قرار می خواهم

در دهانم دروغ و صد نیرنگ

ذکر لیل و نهار می خواهم

در وصف ذات

در وصف ذات, صحبت ما احتیاج نیست

زیرا که در صفات خدا «احتیاج» نیست

باید به بال رفت و درآورد گیوه را

در بارگاه قرب تو پا احتیاج نیست

عنایت است

شعر و غزل برای تو گفتن عنایت است

 از بس که لطف حضرتتان بی نهایت است

 این جا سیاه کردن دفتر عبادت است

 اصلاً به افتخار تو ماه ضیافت است

از نان تو …

از نان تو بلند شده بوی دیگری

اعجاز کردی و غزلم شد پیمبری

    ای یاکریم در دل من خوب میپری

وقت قنوت ها بخدا عین مادری

اینگونه اگر مست ترین

اینگونه اگر مست ترین مست جهانم

 شور حسن ابن علی افتاده به جانم

 جا نیست بنوشم, به سرم باده بریزید

 تا غرق شراب آیه‌ی تطهیر بخوانم

اولین مرد مست

آنکسی که شراب می‌نوشاند , به شما در الست من بودم

اولین باده خور خود ساقی است , اولین مرد مست من بودم

در ازل نور او که شد پیدا , تا صدا زد: که این منم لیلا

اولین عاشقی که پیمان با , لب پیمانه بست من بودم


تیغ ابروی تو

شوق پرواز ندارم که پری قرض کنم

جز تو سودای که دارم که سری قرض کنم؟

تیغ ابروی تو با پنبه چو سر می برّد 

حاجتی نیست کلاه و سپری قرض کنم

الهی بحسن …

لاف در چنته نداریم؛ گدایی بلدیم

هنر وصل نداریم؛جدایی بلدیم

دیر و خانقاه کدام است, کرم خانه که هست؟

بهتر از سفره ی تو بزم خدایی بلدیم؟

میل کربلا

چقدر خانه ی آقای ما گدا دارد

مسیح نیز در اینجا برو بیا دارد

عطا و لطف امیرم که دم به دم جاریست

عنایتی ست که تنها به شیعه ها دارد

بر سینه ما خورده نشان زینب

دلهای شکسته روضه خوان زینب

آواره ی داغ بی امان زینب

تا لحضه مرگمان, مزارش امن است

مائیم همه فدائیان زینب

دیوانگان لطف ولیعهد حیدریم

ما را نوشته اند برای گدا شدن

کوچک شدن فقیر شدن خاک پا شدن 

داده به ما غلامی اولاد فاطمه

ظرفیت طلا شدن و کیمیا شدن

اهل کرم

بیشتر از حدِّ انتظار ِ فقیر است

آنچه که در بین ِ کوله بار ِ فقیر است

پیش ِ تو افتادنم مقام ِ بلندی است

گاه زمین خوردن افتخار ِ فقیر است

دکمه بازگشت به بالا