دیوانه ی تو هــر که شد عاقل نمی شود
یک لحظه هم ز عشق تو غافل نمی شود
مـــولا جـواز نوکریم چــون به دســت تو
امضاء و مهر خورده که باطل نمی شود
دیوانه ی تو هــر که شد عاقل نمی شود
یک لحظه هم ز عشق تو غافل نمی شود
مـــولا جـواز نوکریم چــون به دســت تو
امضاء و مهر خورده که باطل نمی شود
اگر نگاه کنی پیش پای چشمانت
یتیم پُر شده در کوفه های چشمانت
مگر چه دیده ای از شهر کوفه ی من که
گرفته باز دوباره هوای چشمانت
ما را غبار مقدم حیدر خطاب کن
ما را فقط سیاهی لشکر حساب کن
ما با حسن به عشق حسین آشنا شدیم
ما از مدینه راهی کرب و بلا شدیم
بچه گی کرده ام, پشیمانم
من ندانسته شیطنت کردم
بغلم کن دوباره مثل قدیم
رو نگردان زمن, غلط کردم
عطر سحر نسیم مناجات بوی یار
حال دعا حریم ملاقات روی یار
مَحرم شدن به خلوتِ خوبان فراهم است
بزم ضیافت است و رسیدن به کوی یار
میگفت حی عالی اعلا : علی علی
در وقت خلق احمد و زهرا , علی علی
آمد زمان پدید و مکان گشت آشکار
تاریخ خلقت است سراپا علی علی
شب دیده ام به جمال تو شده روشن ای مه منتجب
که زخواب وخور توفکنده ای ,من ِ خسته ای شه منتخب
چه نموده با دل بینوا میِ بی عنب لبِ چون رطب
که گذشته از سر من دگر زحلال و منکر ومستحب
آنانکه عابدند به وقت اذان خوشند
آنانکه زاهدند به یک تکه نان خوشند
از هر دو تا نگار یکی ناز می کند
عشاق روزگار یکی در میان خوشند
من از این نفس از این بی سرپا خسته شدم
خودم ازدست خودم آه خدا خسته شدم
اینکه هر روز بیایم تو مرا عفو کنی
بروم باز خطا پشت خطا خسته شدم
من گم شدم,پیدا ترین پیدا کجایی
ای معنیِ معنا ترین معنا کجایی
ای افتاب روشن شب های سردم
محبوب من,اقا ترین اقا کجایی
خدا به هر که شبی عاشقانهتر داده
دو چشم جاری و اشکی روانهتر داده
زمان خلقت عالم خدای عشقپسند
به عاشقان جگری پر زبانهتر داده