از کران تا بی کران حرفی به جز کوی تو نیست
تشنهٔ چشم تو را راهی به جز روی تو نیست
پیش رویت شوق جنت را که معنا میکند؟
برکسی که جَنتش جز طاقِ ابروی تو نیست
زلف تو آرامشِ شب را به همراه آورد
گر چه زیبایی شب هم قدر یک موی تو نیست
عرش با آن هیبت و بالا بلندی در جهان
عرش هم با هیبتش تا زیر زانوی تو نیست
دردلی که ِکبر و پستی و پلیدی خانه کرد
مطمئنا در دل او مهرِ دلجوی تو نیست
مدعی هستم به عمری همنشینی با شما
وای بر حالم اگر درسینه ام بوی تو نیست
با خیال راحتی در بین زوار آمدم
خوب و بد را چون سوا کردن که در خوی تونیست
حامد آقایی