امام حسين (ع) - شعر شب عاشورا
میان ازدحام
نه انگشتی,نه انگشتر,حسینم آن سرت کو
نه مشکی,نه علَم,پس پیکر آب آورت کو
غروب است و کبود است و تماماً آتش و دود
میان ازدحام وحشیان, آن دخترت کو
محمدمهدی عبدالهی
نه انگشتی,نه انگشتر,حسینم آن سرت کو
نه مشکی,نه علَم,پس پیکر آب آورت کو
غروب است و کبود است و تماماً آتش و دود
میان ازدحام وحشیان, آن دخترت کو
محمدمهدی عبدالهی