شعر شهادت حضرت مسلم (ع)
پریشانم
مثل موهای پریشانت پریشانم حسین
بی سر و سامانم و در کوفه حیرانم حسین
تشنگی از یک طرف دلواپسی از یک طرف
من برای ام کلثوم تو گریانم حسین
جان من ناقابل است قربان دندان های تو
گر امانم را بریده درد دندانم حسین
نامه دادم…گر بیایی خون تو پای من است
آه الهی بشکند دستم پشیمانم حسین
روزگاری من سفیرت بودم و با اجر و قرب
روزگارم را بخوان حالا ز چشمانم حسین
یک شبه رای همه برگشته و حالا ببین
خانه ی یک پیر زن…سردابه پنهانم حسین
کوفه بد تا کرده با آل علی از اولش
اینکه می گویم نیا فکر جوانانم حسین
حق من این بوده که از مسلخ آویزان شوم؟
گیرم اصلا خارجی و نا مسلمانم حسین
رسول عسگری