شعر شهادت حضرت علی اصغر (ع)
اتمام حجت
آن کودکی که در دلمیدان امان نداشت
تاب گلوی خشک وراآسمان نداشت
می خواست یک کلامبگوید که تشنه ام
اما هزار حیف که طفلیزبان نداشت
می خواست تا به اشککند رفع تشنگی
یک قطره هم به چشمخود اشک روان نداشت
مادر همیشه مظهرامواج دردهاست
اینجا رباب هم به جزآه و فغان نداشت
دیدند با عبای رسولآمده حسین
حجت تمام تر به دلکاروان نداشت
موجی فرات می زد و لبروی لب علی
بی رحمی عیان که نیازبیان نداشت
تحریک شد قلوب تمامسپاهیان
گفتند : شیرخواره کهبر ما زیان نداشت…
یک تیر آمد و سه هدفرا نشانه زد
جز طفل و قلب مادر وبابا نشان نداشت
با سرعتی که تیر بهحلقوم او نشست
حتی برای بستن چشمشزمان نداشت
گیرم گره حسین زقنداقه باز کرد
تا دست و پا زند , تناصغر که جان نداشت
پاشید خون او به سماو به ناله گفت :
ششماهه که نیاز بهتیر و کمان نداشت…
رضا رسول زاده