قرار شد که شود قبله از همان بنیاد
قرار شد که شود قبله از همان بنیاد
خدا به صاحبمان لوح پادشاهی داد
نشسته موج ملک صف به صف پی امداد
زمین بهانه شد و شهر طوس شد ایجاد
برای گردش خورشید دور گوهرشاد
گدا رسید میان حریمش آقا شد
فلج رسید صدا زد رضا و برپا شد
به یک اشاره فقط طفل کور بینا شد
مسیح در دل دارالشفا که پیدا شد
نشست و بست دخیلی به پنجره فولاد
شبیه حضرت حیدر زبانزد و آقاست
و مهربانیش از ارث مادرش زهراست
ز بس که پرچم سبز کرامتش بالاست
هرآنکه خواست ببیند که تا کجا برپاست
عقب عقب چقدر رفت تا زمین افتاد
زمین ز شوق نگاهش به دور خود چرخید
ستاره پلک زد و عاشقانه می خندید
اگر که روز شد و نور بر زمین تابید
گرفته وام از آن گنبد طلا خورشید
به وجد آمده دنیا و میکشد فریاد
به یک اشاره شود دوزخ ازنگاهش سرد
نمی کند ز در خانه سائلی را طرد
همان که هست به معنی واقعی یک مرد
همین نگاه محبت به سمت آهو کرد
به دام عاطفه او شکار شد صیاد
کبوترانه دلم پر به سوی مشهد زد
کبوتری که شده جلد صاحب گنبد
نرفته تا حرم یار بوده از بس بد
زبس که بوسه به کنج ضریح میچسبد
نرفته مزه آن بوسه های ناب از یاد
به مهربانی این شاه مادری نرسد
که دست سائل او پیش دیگری نرسد
به عزتی که دهد هیچ سروری نرسد
عقاب هم به مقام کبوتری نرسد
دلم خراب رئوف است خانه اش آباد
منم غزال غریبی پناه میخواهم
پناه در حرم امن شاه میخواهم
که شاه پر کرم است ونگاه میخواهم
نگاه بر دل زار و سیاه میخواهم
رسید بوی خوشش روی دستهای باد
علی اکبر نازک کار