شعر شهادت حضرت زينب (س)

حسین من

توی این یه سال و نیمه روز و شب
اسمت و زمزمه کردم زیر لب
کجایی ببینی حال و روزم و
خواهرت داره میسوزه توی تب

یه نفر نمونده بود تو کربلا
که به زخم دل من نمک نزد
به یاد لبای تشنه لب تو
خواهرت لب به آب خنک نزد

اگر هر چیزی رو که یادم بره
تا قیامت این و یادم نمیره
یه حرومی جلو بچه هات میخواست
دم خیمه معجرم رو بگیره

نمیتونن به خدا غیرتی ها
این و لحظه ای به تصویر بیارن
قصد اینا این بودش تو کربلا
مثل تو من و غریب گیر بیارن

ابن ذی الجوشن بی حیا تو راه
ما رو واسه خاطر خدا میزد
جات خالی بود ببینی تو شهر شام
من و با اسم کوچیک صدا میزد

برای بازی با آبروی من
حرمله تو بازارا برده بودم
دخترت تو شهر شام همش میگفت
کاش منم تو کربلا مرده بودم

  حسین زارع‌زاده

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا