شعر گودال قتلگاه

واویلا

کربلا محشر کبری شده است واویلا

خون جگر حضرت زهرا شده است واویلا

گوش در گوش همه لشگریان میگفتند

پسر فاطمه تنها شده است واویلا

از سر نیزه و شمشیر زمین گیر شدی

تیر ها در بدنت جا شده است واویلا

نه فقط بر دهنت نیزه زدند آقاجان

نیزه ای در کمرت تا شده است واویلا

هنر حرمله هم کار به دستت داده

بند بند بدنت وا شده است واویلا

تبر و کعب نی و نیزه و شمشیر ای وای

دور گودال چه غوغا شده است واویلا

به سر بردن راس تو رقابت دارند

به سر نعش تو بلوا شده است واویلا

لگدی زد بدن پاک تو را برگرداند

نکند شمر مهیا شده است… واویلا

میکندخواهر غمدیده تان سجد ه ی شکر

آخر انگشت تو پیدا شده است واویلا

به روی چکمه ی امثال سنان بن انس

موی طفلان تو پیدا شده است واویلا

غیرت الله , قد وبالای نوامیس شما

سر بازار تماشا شده است واویلا

تا که هرکس چه کسی را به کنیزی ببرد

سر ناموس تو دعوا شده است واویلا

 علیرضا خاکساری

 

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا