غلامی سلطان
نامم به جز فدائی جانان نبوده است
شُغلم به جز غلامی سلطان نبوده است
هر آنچه کرده ام ز خطایا و جُرم ها
از چشم راز دار تو پنهان نبوده است
آری حواله گاه تمام حوائجم
جز بارگاهتان به خراسان نبوده است
در بین راههای رسیدن به کردگار
راهی چو راه کوی تو آسان نبوده است
ذکر شهادتین به شرط تو مُستجاب
بی تو هر آنکه گفته مسلمان نبوده است
عشق تو را خدا به مَلک یاد داده است
در آن زمان که حرفی از انسان نبودهاست
آن دستگاه قبله نمائی که جز شما
کعبه نشان بداده میزان نبوده است
ما از ازل گدای در رحمتت شدیم
دیوانه و مرام کُشِ رافتت شدیم
کوی تو آستانه امید و التجاست
خورشید انعکاسی از آن گنبد طلاست
ما بی شماره طوف ضریح تو می کنیم
این حج اعظم است که عرش فقیرهاست
گفتم بگویمت که سگ کویتان منم
دیدم که این مقام فقط مال اولیاست
می خواستم که کفتر جلد شما شوم
دیدم که جبرئیل امین کفتر شماست
پرونده ام مقابلتان باز کرده ام
تا زیر آن شما بنویسید مال ماست
بی چاره آمدم به دری که اِلی الا بد
تنها پناهگاه گدایان بی نواست
دنبال یک بهانه برای چه آمدی
به به که ضامن دل ما حضرت رضاست
ای صاحب شراب مُصَفّای معنوی
آیا شود وثیقه گذار دلم شوی
مجید خضرایی