آماده شد سفره , کرم , خِیل گداها
می آید امشب واژه واژه رمز دریا
مهمان ویژه آمده بر سفره ی ما
مهمان نباشد میزبان عرش اعلا
آماده شد سفره , کرم , خِیل گداها
می آید امشب واژه واژه رمز دریا
مهمان ویژه آمده بر سفره ی ما
مهمان نباشد میزبان عرش اعلا
فقط برای نگاه نگار آمده ام
برای اشک دل بیقرار آمده ام
کویرتر شده چشم از همیشه, ازهر وقت
دونیم قطره ی باران ببار, آمده ام
گفتی الله اکبری همهست
چون خداوند برتری همهست
پیرو نفس خود شدم وقتی
که روش های بهتری هم هست
آماده می شوم غزلی را بنا کنم
در شور عشق , قافیه ای دست و پاکنم
باز از شرابِ دوست شدم مست وبیقرار
باید که پیر میکده ها را صدا کنم
چه ها که نکردم برای آمدنت
بیاعزیز که جانم فدای آمدنت
ببینکه در شب تاریک بی شما بودن
گرفتهدست به بالا گدای آمدنت
سیلی باد روی صورت گل ها افتاد
عشق از لرزش این فاجعه از پا افتاد
دست آماده و هر ضرب غلاف آماده
کوچه آماده شد و فاطمه آنجا افتاد
حمید رمی
نقش دستان مغیره به روی در حک بود
اثری بود که جای لگد مردک بود
چشم فضه به جراحات تنت خورد, وَ گفت:
کاش میخی که به در بود کمی کوچک بود
حمید رمی
بعد از تو مادر خانه جور دیگریشد
رنگ تمام یاس ها , نیلوفری شد
از شرم پهلویت که زخم میخ برداشت
دیوار خانه تا ابد خاکستری شد
در فاطمیّه های خدا سینه می زنی
با روضه های اهل کِسا سینه می زنی
هر روز و شب برای غریبیِّ مادرت
یا گریه میکنی تو و یا سینه می زنی
وزیده باز به قلبش هوای دلتنگی
نشسته گوشهی حجره خدای دلتنگی
هنوز هم که هنوزست یاد آن کوچهست
رسیده باز به گوشش صدای دلتنگی
(( بعد از تو آب, معنی دریاشدن نداشت))
گُم بود در خجالت و پیداشدن نداشت
بی بوی رویت ای مهِ یکتای هاشمی
(( شب مانده بود و جرأتِ فرداشدن نداشت))
چه نذرها که نکردم برای آمدنت
بیا عزیز که جانم فدای آمدنت
ببین که در شب تاریک بی شما بودن
گرفته دست به بالا گدای آمدنت