امشب ای دل شب مستانگی جان و تن است
قفل افطار دلم دست امام حسن است
امر کرده است که افطار کنم با لعلش
رطب سفرهی من خندهی شیرین دهن است
امشب ای دل شب مستانگی جان و تن است
قفل افطار دلم دست امام حسن است
امر کرده است که افطار کنم با لعلش
رطب سفرهی من خندهی شیرین دهن است
مادر آل محمد (ص)
عرشیان یکسره تکبیر زنان آمدهاند
خیلِ خوبان بهشت خنده کنان آمدهاند
بوی یاس است و صدایی که فقط میگوید
مادرِ آل محمد به جهان آمدهاند
سرچشمه
امشب شده فرش و عرش در شادی و سور
گردیده نبوت و امامت به سرور
چون کرده عطا خدا به احمد, زهرا
سرچشمهی یازده چشمهی نور
بهشت
آن شب که به معراج تو رفتی از هوش
آن سیب بهشتی که به جان کردی نوش
با اذن خداوند کریم و رحمان
امروز شده بهشتِ تو در آغوش
رخسار
چون لحظهی مولود تو گردید, رسول
گویی که بود ذکر و ثنایی به لبش
رخسار تو را نبی ببوسید و گریست
آن روز ندانست کسی از سببش
حسن فطرس