از غم کرببلا گرچه دل, آرام نبود
به خدا هیچ کجا سخت تر از شام نبود
آن قدر غم به دلم بود زداغ پدرم
که دگر جای غم طعنه و دشنام نبود
از غم کرببلا گرچه دل, آرام نبود
به خدا هیچ کجا سخت تر از شام نبود
آن قدر غم به دلم بود زداغ پدرم
که دگر جای غم طعنه و دشنام نبود
تا که از تیغ شرر بار علی را کشتند
هاتفی زد به فلک جار علی را کشتند
لرزه بر پیکر ارکان هدایت افتاد
ناله زد گنبد دوار علی را کشتند