دفتر خاطرات

جانشین غریب مولا بود

پسر مهربان زهرا بود

یل بی های و هوی صفین و

شیر بی ادعای دنیا بود

ولیمه منا

ویرانه شد بهشت بیابان صفا گرفت

شهر گناه حال و هوای خدا گرفت

با سر دوید سوی طبق طفل بستری

زینب بیا بیا که مریضت شفا گرفت

حاجیه سه ساله

ویرانه شد بهشت بیابان صفا گرفت

شهر گناه حال و هوای خدا گرفت

با سر دوید سوی طبق طفل بستری

زینب بیا بیا که مریضت شفا گرفت

آفتاب لب بامم پدر گریه منم

آفتاب لب بامم پدر گریه منم

علی اوسطم و پیر عزا و محنم

قسمت این بود که با گریه شوم هم بیعت

یادگاری غریب پدری بی کفنم

زیارت قبول

می رود جان زتنم با نفس آخر تو

کمرم تا شده با دیدن این پیکر تو

خیز و بنگر که عدو از غم من میخندد

شمر گوید که حسین هست کجا حیدر تو؟

فصل آب آوری

پهن شد سفره دل ,بوی خدا آمده است

به تن شاه و گدا رخت عزا آمده است

در و دیوار حسینه چرا گریان است ؟

نکند فاطمه در روضه ما آمده است ؟

عشق امام رضا علیه السلام

 دل از ازل کبوتر صحن عتیق شد

ریگ از نگاه مرحمت تو عقیق شد

یک دم خیال کرد که هستی تو هم خدا

آن کس که در کرامت و جودت دقیق شد

دکمه بازگشت به بالا