به مرادم نرسم

می ترسم از اینکه به مرادم نرسم

با اینکه شده بزم فراهم,نرسم

امروز که”باب الشهدا” باز شده

بگذاربمیرم, به محرم نرسم

یکی یکی

حل میشوند با تو مسائل یکی یکی

پیچ و خم تمام منازل یکی یکی

آغاز عشق”حب” و سرانجام آن “جنون”…

طی میشوند با تو مراحل یکی یکی

بی مُهر عشق

بی مُهر عشق,”نام”به دردی نمی خورد

بی نوکری مقام به دردی نمیخورد

از برکت مِی است جنون,چون شراب نیست

لب دوختن به جام, به دردینمی خورد

تیغ ابروی تو

شوق پرواز ندارم که پری قرض کنم

جز تو سودای که دارم که سری قرض کنم؟

تیغ ابروی تو با پنبه چو سر می برّد 

حاجتی نیست کلاه و سپری قرض کنم

الهی بحسن …

لاف در چنته نداریم؛ گدایی بلدیم

هنر وصل نداریم؛جدایی بلدیم

دیر و خانقاه کدام است, کرم خانه که هست؟

بهتر از سفره ی تو بزم خدایی بلدیم؟

دکمه بازگشت به بالا