ساقی رسید پسدر میخانه پر شود
باده بریزباده که پیمانه پر شود
جامی بده, حیاتِدوباره مرا ببخش
جامی که جانز حضرت جانانه پر شود
ساقی رسید پسدر میخانه پر شود
باده بریزباده که پیمانه پر شود
جامی بده, حیاتِدوباره مرا ببخش
جامی که جانز حضرت جانانه پر شود
باده را تاآخرش سر می کشم
آسمانی میشوم پر می کشم
همچو مِی میخواستم یک دل شوم
با اجازه, گرشود, دعبل شوم
غصه ها بر روی پیشانیش چین انداخته
گریه ها از پای او را اینچنین انداخته
مادری کرده برای بچه های فاطمه
خویش را پای امیرالمومنین انداخته
در آن قبیله که یک عمر نوکری رسم است
به اسم اعظم تو کیمیاگری رسم است
غلام ایل و تبارت شدم ز کودکی ام
که در قبیله ی تو ذره پروری رسم است
در آن قبیله که یک عمر نوکری رسم است
به اسم اعظم تو کیمیاگری رسم است
غلام ایل و تبارت شدم ز کودکی ام
که در قبیله ی تو ذره پروری رسم است
مادر میان بستر خود روضه می خواند
با اشک های کوثر خود روضه می خواند
نیّت نمود و شانه زد بر موی زهرا
با مویه های آخر خود روضه می خواند