چه بهم ریخته اند

پسرم پیرهنت را چه بهم ریخته اند
باغ من یاسمنت را چه بهم ریخته اند

تو خلاصه شده بودی به حسین و به حسن
هم حسین و حسنت را چه بهم ریخته اند

عصای پدر شوی

قرار بود که حیدر شوی علی اصغر
شبیه ساقی کوثر شوی علی اصغر

قرار بود مثال علیِ اکبر هم
علیِ اکبر دیگر شوی علی اصغر

افضل الاذکار

هم دل و هم دلبر و هم دل خریدارم حسین
هم سر و هم سرور و هم سر نگهدارم حسین

بی کس و درمانده و بی یار بودم از ازل
لطف کرد و تا ابد شد مونس و یارم حسین

آرامِ جان

دل ندارد در جهان آرامِ جان اِلّا حسین
کیست در این دایره جانِ جهان الا حسین

کُل خوبی ها همه جمع اند در یک جلوه اش
چیست از تجمیعِ خوبی ها نشان الا حسین

صاحبِ صحیفه ای

باید تو را حسینِ مکرّر بخوانَمت
یا که علیِ اکبر دیگر بخوانمت

هم صاحبِ صحیفه ای و هم نَواده اش
پس حق بِده مرا، که پیمبر بخوانمت

یا الله

دوباره آمده ام رو سیاه یا الله
اُمیدم است همه یک نگاه یا الله

اگرچه غیرِ دو خط آه..دربساطم نیست
ولی شدست دمم دائم آه یا الله

رویم سیه

ازهمه خسته شدم، خستگی ام را در کن
مضطرم، لطف کن و فکر مَنِ مضطر کن

بی پناهم به جز این خانه پناهم ندهند
من پناهنده شدم بر تو مرا در بر کن

دکمه بازگشت به بالا