عشاق روزگار

عشاق روزگار به غم داشتن خوشند
آری رکابها به عقیق یمن خوشند

لیلای من ! چه باک اگر ظرف من شکست
جان خودت قسم ارنی ها به لن خوشند

سر کوچه‌ی عشق

سر کوچه‌ی عشق دنبال تو
میآیم به پرسیدن حال تو

من آنم که بار غمت را کشید
نشسته سر دوش من شال تو

دست تقدیر

نه اینکه دست تقدیر و زمونه
منو اینجا دعای مادر آورد
نمک خوردم نمکدونُ شکستم
گداتون دیگه شورش و در آورد

حب الحسین

خوشم که شدم جلد بام حسین
که هستم گرفتار دام حسین
همه عمر من خرج نام حسین
غلام غلام غلام حسین

حسین جان

لطفی نما که بی سر و سامان کنی مرا
مجنون و بی‌قرار و پریشان کنی مرا

دل داده‌ام به دلبر و دل دل نکرده ام
دل داده ام که عاشق و حیران کنی مرا

دلبر و دلدار

هم دلبر و دلاور و دلدار مرتضی
هم سرور و سر آمد و سردار مرتضی

هم دیده ایست درّ و گهر بار مرتضی
هم سینه ایست مخزنِ اسرار مرتضی

جانم علی

شانه ها را ببین نگاهی کن
زودتر فکر تکیه گاهی کن
بی پناهی اگر، برای خودت
زودتر فکر سرپناهی کن

صبح صادق

صبح صادق شده پیدا ز شب و شام نجف
تشنه ام تشنه ی یک جرعه ای از جام نجف

از همانجا بخدا عرش خدا را دیده‌ست
هرکه یک لحظه نشسته‌ست لب بام نجف

اَنیسُ المومنین

اَنیسُ المومنین ، مولا امیرالمومنین باشد
امام المتقیین ، مولا امیرالمومنین باشد

که باشد جزء علی بن ابیطالب یدالله ؟
امام المرسلین ، مولا امیرالمومنین باشد

عزیزم حسین(ع)

تا اشک، نم نم می شود شبهای جمعه
باران مجسم می شود شبهای جمعه

آشفتگی های تمام هفته ی من
یکجا منظم می شود شبهای جمعه

از دلم خبر داری؟

تمام حاجت سالَم ، چرا نمی آیی؟
شکسته شد پَرو بالَم ، چرا نمی آیی؟

تویی مُحولِ اَحوالِ قلب بیمارم
نظاره کُن تو به حالم ، چرا نمی آیی؟

عزیزم حسین(ع)

آه ای نفسی که داری اوج میگیری براش
نشکنی خود را نباید پر بگیری در هواش

گر زمینگیرش نباشی زندگی بی فایده ست
خاک عالم بر سرت وقتی نباشی خاک پاش

دکمه بازگشت به بالا