دلم برای أدای محبتت کم بود
وگرنه یک دل تفتیده آنچه دارم بود…
برایِ از تو سرودن, قلم بهانه گرفت
درون سینه ی تنگم, عطش زبانه گرفت
دلم برای أدای محبتت کم بود
وگرنه یک دل تفتیده آنچه دارم بود…
برایِ از تو سرودن, قلم بهانه گرفت
درون سینه ی تنگم, عطش زبانه گرفت
انبوه تاول برتنت سر باز کرده
این هم نشان دیگری از سرفرازی ست
تاول , نه ! این ها مهر تأیید است مومن
تأیید معصومیت در عشق بازی ست
یــک مـعــمـایی بـــه ســر دارم عـجیـب
مـــاندهام حیران در ایــن شــــعر غریب
چـــونعــلی دانــــد رمـوز خــیـر وشـر
مــنخـــدا خـــوانـم عــلی را یــابشر؟
از هرچه دلگرمیست, دستانت مرا بس
اقلیم روح انگیز چشمانت مرا بس
دشتی سراسر یاسمن در سینه داری
گل بوته هایِ دشت و دامانت مرا بس
بانو سلام! حال شما؟ روز مادر است
روز زنی که از همه مردان, سَری سَر است
روز شما که مادر زینب, حسن, حسین
نه! روز دختری ست که اُمّ پیمبر است
باید دوباره دست دلم را عیان کنم
باید تمام قافیه ها را بیان کنم
در مدح تو تمام غزلها شکسته اند
اینجا قصیده ها به تماشا نشسته اند
نـام زهـرا ایـن دل ما را هـوایی میکند
حـضـرتالله بـا او,چــه صفایـی میکند
حـضـرت زهـرا از عالم دلـربایی میکند
کل هستی در کفش,چون اوخدایی میکند
هستی مثل ساقی کوثر نداشته ست
اعجاز خلقت است و برابر نداشته ست
وقت طواف دور حرم فکر می کنم
این خانه بی دلیل ترک برنداشته ست
حلقه عشق اگر هست , نگین فاطمه است
وجه حق را ز ازل نور جبین فاطمه است
ز خدا آمده هر دم ز خدا می گوید
آنکه با عشق الهی است عجین فاطمه است
وقتی که با صدای رسا گریه میکند
گویا تمام کرب و بلا گریه میکند
راحت بخواب مشک تو خالی نمانده است
مادر نشسته مشک تو را گریه میکند
من مادری هستم سراپا شور و احساس
من رنگ و بو دارم ز باغ سوسن و یاس
دامان من مهد شقایقهای عشق است
اشک دو چشمم رشک هر صهبای عشق است
قرار بود که یک ابر بیقرار شود
در آسمان بوزد مدتی بخار شود
سه سال بعد بیاید سه بار پی در پی
ببارد و برود , کوه , نو نوار شود