شما راچرا زدند؟

با پا زدند بر در و در را صدا زدند

بی اطلاع آمده و بی هوا زدند

 

دیدند چون حریف نبردش نمی شوند

دستش طناب بسته به او پشت پا زدند

برایم تابوت درست کن

جایی برای کوثر و زمزم درست کن

اسما برای فاطمه مرهم درست کن

 

تابوت کوچکی که بمیرم درون آن

با چند تخته چوب برایم درست کن

تکیه بر نیزه

بر نیزه تکیه دادی تنها تر از همیشه

با چهره خماری زیبا تر از همیشه

 

بذر ترانه بارید از ابر خطبه هایش

اما زمین دلها صحرا تر از همیشه

تو را سنگ میزنند

این پشت بامها که تو را سنگ می زنند

دارند روی وجه خدا سنگ می زنند

 

با قصد خورد کردن عکس صفات حق

سوی تمام آیینه ها سنگ می زنند

زهرای بی قباله

کوچکترین نبود ولی چند ساله بود

خونین ترین نبود ولی داغ لاله بود

 

هر کس که دید چهره او را قبول کرد

زهراترین کبود رخ بی قباله بود

خرابه است …

خرابه است مکانش ولی صفا دارد

سه ساله است ولی عمر عشق را دارد

 

به قاب کوچک چشمش سر به نیزه پر است

به من بگو که در این چشم, خواب جا دارد؟

بهشت خراب

نشان دست ضعیفش به هیچ بالی نیست

شکست خورده تر از ساقه اش نهالی نیست

 

به اشک آینه ی او در این شب آبی

قسم که چشمه زمزم به این زلالی نیست

بوی عود

این خرابه بوی عود می دهد

بوی گرمی وجود می دهد

 

دامنی دوباره خیس می شود

دامنی که بوی دود می دهد

بوی سیب می آید …

این چشم‌ها برای که تبخیر می‌شود؟
این حلقه‌ها برای چه زنجیر می‌شود؟

پیراهن محرم من را بیاورید
دارد زمان هیأت من دیر می‌شود

رود نیل

عیب از کجاست؟ غیبت او بی‌دلیل نیست

چون ذاتا آفتاب , به مردم بخیل نیست

ما فرع خاک پای تو هستیم , ای حبیب!

خاکی که سر به سجده نیارد , اصیل نیست

دکمه بازگشت به بالا