سرگرم دنیا ماندم و ، از یاد تو غافل شدم
کارم شده معصیت و ، در بندگی کاهل شدم
در حق تو بد کرده ام ، بد عهدی من را ببخش
جای رفاقت با شما ، با هر کسی همدل شدم
سرگرم دنیا ماندم و ، از یاد تو غافل شدم
کارم شده معصیت و ، در بندگی کاهل شدم
در حق تو بد کرده ام ، بد عهدی من را ببخش
جای رفاقت با شما ، با هر کسی همدل شدم
غرق معصیتم و زندگی ام رو به زوال است
یک نظر کن به گدایت که دگر بی پر و بال است
بسکه دلبسته ی دنیایم و دور از توام انگار
منتظر بودن من بهر فرج امر محال است
رو کرده ام سوی تو با چشمان گریان
بهر امیدی آمدم ای خوب خوبان
با حال زارم زیر لب گویم حسین جان
از این گدای بی وفا رو برنگردان
رو کرده ام سوی تو با چشمان گریان
بهر امیدی آمدم ای خوب خوبان
با حال زارم زیر لب گویم حسین جان
از این گدای بی وفا رو برنگردان
یک نظر کن سوی من خیلی گرفتارم هنوز
زار و مضطر آمدم محتاج غمخوارم هنوز
من به امید آمدم رو برنگردان از گدا
حال و روزم را عوض کن تا نفس دارم هنوز
یک نظر کن سوی من خیلی گرفتارم هنوز
زار و مضطر آمدم محتاج غمخوارم هنوز
من به امید آمدم رو برنگردان از گدا
حال و روزم را عوض کن تا نفس دارم هنوز
غرق معصیتم و زندگی ام رو به زوال است
یک نظر کن به گدایت که دگر بی پر و بال است
بسکه دلبسته ی دنیایم و دور از توام انگار
منتظر بودن من بهر فرج امر محال است
بی تو در عمرم همیشه غصه و غم دیده ام
دائما آقا ضررها از گناهم دیده ام
بسکه چشمم رفته هر سویی و آلوده شده
نور حق را در میان روضه ها کم دیده ام
یک نظر کن سوی من خیلی گرفتارم هنوز
زار و مضطر آمدم محتاج غمخوارم هنوز
من به امید آمدم رو برنگردان از گدا
حال و روزم را عوض کن تا نفس دارم هنوز
زندگی من همیشه بی تو با غمها گذشت
کی میایی, سالها از غیبت کبری گذشت
در قدیم از دوریِ تو دیده ی تر داشتم
حیف شد آن روزهای عاشقی آقا گذشت
آمدم با قلب زارم در کنار پرچمت
نوکری هستم همیشه بیقرار پرچمت
گرچه بار معصیت دارم به روی شانه ام
می شوم پاک از گناهان با غبار پرچمت
بنده ای زار و حقیرم بغلم کن آقا
من به دنبال مجیرم بغلم کن آقا
دارم اقرار به لب قلب تورا آزردم
خسته از جرم کثیرم بغلم کن آقا