دیدگانم لایق دیدار دلدارم نشد
عمر من طی شد ولی آقا خریدارم نشد
نیستم آن بنده ی خوب و به دور از معصیت
وای بر من صاحبم راضی ز کردارم نشد
دیدگانم لایق دیدار دلدارم نشد
عمر من طی شد ولی آقا خریدارم نشد
نیستم آن بنده ی خوب و به دور از معصیت
وای بر من صاحبم راضی ز کردارم نشد
با حال مضطر آمدم آقا گدایی
شاید کنارت جا بگیرم با گدایی
سرگرم معصیت شدم در طول هفته
با بال زخمی آمدم حالا گدایی
کم نکن سایه ی لطفت ز سرم آقاجان
گرچه من جنس خرابم بخرم آقاجان
آنقَدر فکر و خیالم شده دنیا دیگر
از غم و غصه ی تو بی خبرم آقاجان
ماندهام بیکس و از عشق شما دور شدم
خوب داری خبر از من که چرا دور شدم
رفتم آنقدر به دنبال گناهانْ که دگر
در ته چاهم و از شرم و حیا دور شدم
دلواپسی برایم, از این که رو سیاهم
شرم از شما نکردم, با این همه گناهم
هر شب برای یاری,دنبال من دویدی
اما فرار کردم ,افتاده قعر چاهم
مانده ام بی کس و از عشق شما دور شدم
خوب داری خبر از من که چرا دور شدم
رفتم آنقدر به دنبال گناهانْ که دگر
در ته چاهم و از شرم و حیا دور شدم
سائلی بیچاره ام در بین راه افتاده ام
بی کس و تنها شدم بی سرپناه افتاده ام
باید امشب گریه ی سیری کنم بر حال خود
بی حیایی کرده ام در قعر چاه افتاده ام
حال و روزم را بیا آقا ببین بهتر نشد
این گدای بی وفا هم واقعا نوکر نشد
درد و غم هایم زیاد و این دلم آلوده است
معصیت عادت شد و از من جدا آخر نشد
سرد و بی روحم ببین دنبال درمان امدم
سر به زیر و روسیاهم من پشیمان آمدم
بند دنیا بودم و عقبی فراموشم شده
دور ماندم از تو با حال پریشان آمدم
راه را گم کرده ام آواره و تنها شدم
یاد آقایم نبودم غرق در دنیا شدم
دل سپردم به همه الا عزیز فاطمه
حق من بوده دچار غصه و غم ها شدم
امشب از عشق تو من دیوانه ام
همنشین باده و پیمانه ام
ساقی امشب داده جام و باده ام
بر امیری عاشق و دلداده ام