یا زینب(س)

دیدم خودم شکسته شده مادری که نیست
زندانی قفس شده ام با پری که نیست

زینب رسیده است میان یهودیان
لشکر کشیده اند در این خیبری که نیست

من بمیرم

بین هیئت چونکه تقدیر مرا هم بسته اند
طالع بخت سیاهم را محرم بسته اند

گرچه من اسباب زحمت بوده ام اما بیا
روی گلبرگ دو پلکم باز، شبنم بسته اند

من زمین خوردم

روی خاک افتاده اشکم که بوی نم شد بلند
من زمین خوردم میان شام و پرچم شد بلند

روزها را با مصیبت خواندنم شب کرده ام
آسمان را تار می بینم ز بس تب کرده ام

یا زینب(س)

هم قطره را به وسعت دریا حساب کن
هم کاسه های چشم مرا، پُر گلاب کن

هرکس خراب عشق تو باشد خراب نیست
من را بساز از نو و بعدش خراب کن

یا صاحب الزمان(عج)

کاش من را بیقرار تاب گیسویی کنی
سرنوشتم را اسیر طاق ابرویی کنی

اشک را از دست دادن، سوی چشمم را گرفت
این دل تاریک، بیتاب است سوسویی کنی

سادات فاطمی

سادات فاطمی همه هستند یار هم
جمعند خانواده شان در جوار هم

هرچند کوفیان به حسین پشت کرده اند
ماندند پای وعده و قول و قرار هم

عمو عباس

بسوز ای دل بسوز از داستانم
غمی آتش زده بر روی جانم

امان از شر فامیل حسودم
امان از مکر قوم بد زبانم

یا زینب(س)

زینبم! جلوهء ذات تو حسین
متحیّر ز صفات تو حسین
عاشق صوم و صلات تو حسین
آشنا با جملات تو حسین

بیا برگردیم

پس می زنم غبار هوا را که بنگرم
دارد چه ها می آید از امروز بر سرم

وقتی که پشت هم علی از خواب می پرد
حس می کنم که بسته شده هر دو تا پرم

علی مرتضی (ع)

او را اگرچه در زمین دیدند و خاکی است
باید خدا باشی بفهمی مرتضا کیست؟

اینکه شدیم انسان به لطف بوتراب است
آدم غبار روی این دامان خاکی است

ایوان نجف

می کشند امشب مرا بالا و بالا از نجف
سود بالا می دهد بازار دنیا از نجف

اهل ایرانم ولیکن لهجه دارم چون عرب
مادرم اهل مدینه هست و بابا از نجف

مولای من

قصد دارم اثری از لب کوثر بکشم
تاکه دست از می و میخانه وساغر بکشم
وقت معراج، هوالهوی مکرّر بکشم
به خدا رو کنم و سمت نجف پربکشم
مژه بر خاک کف گیوه ی حیدر بکشم

دکمه بازگشت به بالا