این روزها مادر که رویِ زرد دارد
یک چندوقتی میشود سر درد دارد
گاهی ز تب داغ است و گاه انگار مادر
روحی ندارد بس که دستِ سرد دارد
این روزها مادر که رویِ زرد دارد
یک چندوقتی میشود سر درد دارد
گاهی ز تب داغ است و گاه انگار مادر
روحی ندارد بس که دستِ سرد دارد
آنانکه خاک را به نظر کیمیــــا کنند
از یمن تربت شه کرببــــــــــلا کنند
آنانکه دیده اند ضریح حســــــین را
آیابودکه گوشه چشمی به ماکنند
شعرهایم همه پریشان است
مثل پروانه مثل دیوانه
گاه می رود به گودال و
گاه می رود به ویرانه