شعر ماه مبارك رمضان

شعر مناجات با خدا

بهانه ای بده دستم تو را رها نکنم
به راه کج نروم من,دگرخطا نکنم
بیا و ظرف وجود مرا بزرگ نما
برای هرچه که دیدم سر و صدا نکنم

شعر مناجات با خدا در ماه رمضان

ماهت  آغاز شد و غرق در احسان شده ام
سفره ات پهن شد و شامل غفران شده ام
عبد فرار توام راه بده برگردم
سر به زیر آمده ام, سخت پشیمان شده ام

از دست کارهای خودم دلشکسته ام

از دست کارهای خودم دلشکسته ام

از راه و رسم بندگی خویش خسته ام

ماه خدا گذشت , همانم که بوده ام

حالا در انتظار محرم نشسته ام

شاعر:علی ذوالقدر

قدر این سی شب به هرکس فیض غفران میدهم

قدر این سی شب به هرکس فیض غفران میدهم

مزد این یک ماه را برروزه داران میدهم

هرصواب بنده ام را صدبرابر میخرم

بار کم آورده و  سود فراوان میدهم

زده در وقت سحر یاد رفیقان به سرم

زده در وقت سحر یاد رفیقان به سرم

شب قدری چه قَدَر ریخته مهمان سر من

رحمت واسعه اش از همه سو میریزد

می روم تا بچکد حضرت باران به سرم

کرم خانه جای کریمان بوَد

کرم خانه جای کریمان بوَد

محل عطای کریمان بوَد

گدا در حرم گرچه آقا شود

همین از دعای کریمان بوَد

میکده ی عشق

عمریست که در میکده ی عشق مقیمیم

روزی خور خان کرمو جود رحیمیم

بی شک بُود ازیُمن ولای شه ابرار
کز دوزخ دادارچنین طرد و رجیمیم

زمین خورده

من کیم؟ عبد گنه کار الهی العفو

من کیم؟ بنده ی سربار الهی العفو

منم آن کس که نمک خورد و نمکدان بشکست

نه که یک مرتبه, بسیار الهی العفو

اذان آخر

امشب علی می بیند اشک دخترش را

در کوفه می گوید اذان آخرش را

مرغابیان خانه دامن را نگیرید

خالی کنید ای عرشیان دور و برش را 

کاش این منبر

 از سر شانه ی در حال نماز سحرش

چقدر بال ملک ریخته تا دور و برش

او بزرگ است و در این خاک نمی گیرد جا

آسمان است و رسیده است زمان سفرش

شب های قدر

خود را به خواب می زنی ای بنده تا به کی !؟

هی توبه پشت ِ توبه, سرافکنده تا به کی !؟

دنیا وفا نکرده , وفا هم نمی کند

با زرق و برقش از غم دل, کم نمی کند

افطار که شد رقیه را یاد کن

بگذار دلت یاد کند از محنی

از کنج خرابه و غمِ دلشکنی

افطار که شد رقیه را یاد کن و

با گریه بگو: مَن الذی أیتمَنی؟…

 مسعود یوسف پور

دکمه بازگشت به بالا