شعر ازدواج اميرالمومنين و حضرت زهرا (س)

پیوند آسمانی

آسمان می‌خواند امشب قدسیان دف می‌زنند

حوریان کل می‌کشند و خاکیان کف می‌زنند

شیر عاشق کش! کدام آهو دلت را برده است؟

تیغ مرحب جو! کدام ابرو دلت را برده است؟

در عرش عروسی است

از عالم بالا خبر آمد خبری بود

در عرش خدا حال و هوای دگری بود

 در جشن عروسی دوتا دلبر و دلدار

 بارید ز شوق آنکه ز اهل نظری بود

در عرش عروسی است و مهمان خدایند

داماد و عروس هم ز ملک دور و بری بود

سرمایه ی این زوج فقط مهر و محبت

 هرچند که دارائیشان مختصری بود

  زهرا فقط هم کفو علی بود , همانکه

 (سرتاقدمش چون پری از عیب بری بود)

 بالاتر از انس و ملک و حوریه زهراست

 اصلا نتوان گفت همانند پری بود

  در وقت زفاف از سر شب این دو کبوتر

 در حال مناجات خدا تا سحری بود

  ابتر چه کسی گفت به پیغمبر خاتم ؟

 کوری عدو ماحصلش دو پسری بود

  اول حسن و بعد حسین , بعد زنسلش

 یعنی که همیشه به جهان تاج سری بود

  دیگر چه نیازی به سپر بود علی را

 از فاطمه بهتر مگر او را سپری بود!

  می گفت علی با دل پر درد و پر از آه

 هر وقت که از کوچه ی غم ها گذری بود

  اوقات خوش آن بود که با فاطمه سر شد

 در باقی عمر خون دل و چشم تری بود

ای فاطمه ای یاور نه ساله ی حیدر

 رفتی و نگفتی که تو را همسفری بود

یاسر مسافر

ازدواج آسمانی

دست خدا چو دست به سوی خدا گرفت

در اصل مصطفی زعلی اذن را گرفت

 

دیدند خواستگار علی بود ظاهرا

یک روح بود عشق ولی در دوتا بدن

 

مکمّل

یک مرد و زن مکمّل هم در کنار هم

آیینه وار هر دویشان بی قرار هم

معنای اصلی لغت خانواده اند

مست نگاه یکدلی و می گسار هم

زهراست عروس و شاه داماد علی

از عرش فرشته ها اگر می آیند

به جشنِ دلِ پیامبر می آیند 

زهراست عروس و شاه داماد علی

این دو چقدر به یکدگر می آیند!

 علی اکبر لطیفیان

 

خوشا به حال نبی که علیست دامادش

هوای سینه ی دنیا چو عرش اعلاء بود

و نور عشق میان زمین و بالا بود

مدیحه خوانی داوود می رسد امشب

در این شبی که شفق همنوای دریا بود

دکمه بازگشت به بالا