همیشه جوشش عشق علی ست در کارم
به لطف اوست که رونق گرفته بازارم
اگر که سلطنت این جهان دهند به من
جز آستان علی سر فرو نمی آرم
همیشه جوشش عشق علی ست در کارم
به لطف اوست که رونق گرفته بازارم
اگر که سلطنت این جهان دهند به من
جز آستان علی سر فرو نمی آرم
ما را غدیر جان داد با بادهای زلالی
با جلوهای جمالی با جذبهای جلالی
ما را غدیر جان داد آری در آن حوالی
وقتی نوشت زهرا ما را هم از موالی
من رسول خدای قهارم
که برای همه خبر دارم
هر کسی را اگر بدهکارم
غضبش را به جان خریدارم
گر بیافتد ره مجنون به شبستان نجف
میزند هوی کشان سر به بیابان نجف
عزت آن است شوی خاک کف پای پدر
کربلا رفته در این حال به قربان نجف
گرفت آینه ای و خودش نشست مقابل
نفس نفس زد و این سان گرفت بوی خدا،گِل
جبین تداعیِ نور است و رخ شده مهِ کامل
غرض ظهور یدالله بوده و شده حاصل
الی الصباح قیامت،علیست نقل محافل
تا قدم زد به پلک این دنیا
عاشقی را برای ما آورد
روز سبز تولد چشمش
آسمان پیش پاش کُرنش کرد
قلم لال است اما مینویسم داستانش را
من و مدح علی؟!حتی نمیبردم گمانش را
علی را بی خدا اصلاً خدا را بی علی هرگز
نه میخواهم چنینش را-نه میخواهم چنانش را
خُمار غَمکده ها ساغرِ شعف کم داشت
طنین شادی عُشاق ضرب و دف کم داشت
نشست چهرهی دلبندِ عشق در قابی…
برای داشتنش ، عرش ، قوسِ رَف کم داشت
سرخـوش از جامِ میِ لَم یزلـی می گویم
سر اگر خواست غمی نیست بَـلی می گویم
بیخود از خود شده با صوتِ جلی می گویم
صـد و ده بـار ” الهی به علی ” می گویم
کاخ بهشت خاک بیابانش
جبریل پاسبان درخانش
هم اولیاءگوش به فرمانش
هم انبیاءدست به دامانش
دین خداخلاصه ایمانش
به خدا آیهء سوگند، علی است
بهترین اسم خداوند، علی است
ذکر بی مثل و همانند، علی است
آبرومند و برومند، علی است
مردی که با جان و دلش پیکار می کرد
با ذوالفقارش دشمنان را خوار می کرد
وقت سحر که امتی در خواب بودند
پا می شد و سجاده را بیدار می کرد