شعر عيد غدير خم

لبریزِ از خُم

بس ستاره ریخت از قلب پیمبر بر سرش
کهکشانی گشته زلفش, جان ما اندر خَمش

لافتی الا علی بیش از توان معنی است
سَیفَ الا ذوالفقار تعبیر حق بود از کمش

شه لافتی

به سرم اگر گذرد شبی ز کرم دو دست اناری ات
دل خود زنم به دو زلف تو گِرِهی به کوری عاریت

سگ کوی تو نشدم اگر شده ام چو مرغ شکسته پر
که خورد به پیکر من مگر نفس سگان شکاری ات

طرهٔ موی ترا

طرهٔ موی ترا دام بلا باید نوشت
مِهردلجوی تو را آقا بَها باید نوشت

موردلطف تو باشد , مورد لطف خدا
چشم جذاب تو را چشم خدا باید نوشت

به اذن الله

نخواهد ماند دیگر شبهه در دین بعد از این نقطه
که بالا می رود دست تو تا بالاترین نقطه

به اذن الله یاری از تو می جوییم و می گوییم:
ایاک نعبد نقطه , ایاک نستعین نقطه

باد صبا

نسیم باد صبا بی خبر چه فایده دارد
درخت میوه بدون ثمر چه فایده دارد

اگر به غیر علی یاعلی دمد ز نوایش
نوای دلخوش شانه به سر چه فایده دارد

کیمیای اصل

قدمتی که شاه دارد را گداهم داشته
حکمتی که فقر دارد را غنی هم داشته
تازمین خوردیم با نام تو سرپا میشدیم
دردهامان از طفولیت دوا هم داشته

ما عاشقیم

عاشق همیشه در پی دیدار دلبر است
قلبش صدف و عشق در این سینه گوهر است
در بین باغ های پر از میوه چشم او
در جستجوی میوه خوش رنگ و نوبر است

عیدُاللهِ اکبر

مانده ست جبرائیل ابوذر را نگه دارد
یا مالک و سلمان و قنبر را نگه دارد

وقتی پیمبر با ولیِّ خود به بالا رفت
باید دو دستی باد, منبر را نگه دارد

آیه نازل شد

آسمان٬ خورشید را سمت تو مایل کرده است
وحی٬ حق آورده است و ردّ باطل کرده است
عده ای را محضِ تاییدِ تو قابل کرده است
بد به حالِ آنکه در عشق تو دل دل کرده است

الْیومَ اَکْمَلْت

همی گویم و گفته‌ام بارها
بوَد کیشِ من مهر دلدارها

پرستش به مستی است در کیش مهر
بُرونند زین جرعه هشیارها

سلام ساقی کوثر

خمار جام غدیرم شراب می خواهم
طهوری از نفس بوتراب می خواهم
جوانه ای شده ام, آفتاب می خواهم
سلام می دهم آقا جواب می خواهم

اسیر عشق حیدرم

دل از همان زمان هوایی و اسیر عشق شد
که قبل خلق دلبران علی امیر عشق شد

حقیر میشود هر آنکسی که نیست با علی
امیر شد کسی که پیش او حقیر عشق شد

دکمه بازگشت به بالا