به چه جلوهآورمت مگر، که تو مُظهِری و تو مُستَتر
که پر از تو عالم معتمر، که تهی ز درک تو سر به سر
سخنی بگو به ملاحتی، چه بلاغتی! چه فصاحتی
چه بگویم از تو مداحتی، که ندارد از تو کسی خبر
به چه جلوهآورمت مگر، که تو مُظهِری و تو مُستَتر
که پر از تو عالم معتمر، که تهی ز درک تو سر به سر
سخنی بگو به ملاحتی، چه بلاغتی! چه فصاحتی
چه بگویم از تو مداحتی، که ندارد از تو کسی خبر
سری ندیدم در این حوالی که خاک پای علی نباشد
که خاکِ چسبیده بر عبایش، دگر جدای علی نباشد
قسم به مالک قسم به قنبر “ولی” فقط حیدر است حیدر
موالیِ هیچکس نباشم گرش ولای علی نباشد
گشت نازل برپیمبر پیک رحمت درغدیر
داشت برپیغمبر رحمت بشارت درغدیر
وحی آمد بر نبی«الیوم اکملتُ لکُم»
روز تکمیل رسالت روز وحدت درغدیر
نمیگردد زمین و آسمانی جز به قربانش
که روزی شب نخواهد شد مگر با میلِ چشمانش
کسی که زخمی از تیغِ دو ابروی علی باشد
نه هرگز نوشدارویی نخواهد کرد درمانش
هو اللّطیفُ الخَبیر ، هو العلیُّ الکَبیر
هو السّمیعُ البَصیر ، هو الولیُّ القَدیر
قسم به اسماء ذات، قسم به جمع صفات
که از ازل تا ابد ، علی ست تنها امیر
بی شک علیست آنکه وصی پیمبر است
با این حساب عید غدیر عید اکبر است
فرمود هرکه را که منم مقتدای او
از این به بعد صاحب این اسم رهبر است
بی ولای علی زمین گیرم
بی غم او فقیر می میرم
پدرم گفته وقت اِستادن
یا علی گویم و مدد گیرم
مردم! علیست بعدِ من، آقا و سرپرست
بعد از علی، به دستِ ائمّه دهید دست
خوشبخت، آنکه تا ابد اینجا دخیلبست
خدمتگزار های غدیرند قیمتی
جبریل شنید از تو برای خبر آمد
پر سوخت و پر ریخت و بی بال و پر آمد
می خواست بگوید که خدا داخل کعبه است
دیوار ترک خورد و خبر زودتر آمد
اسلام چون کودکی بود در اول راه مانده
مانند ماهی هلالی در اول ماه مانده
خورشید امادرآمد با ماه بر منبر آمد
امروز اگر ماه کامل بر بام درگاه مانده
مست آن شاهم که مست اش هر پیمبر مانده است
تازه مستی با علی از حوض کوثر مانده است
من یقین دارم یقین دارم یقین دارم یقین
عقل ها از درک اوصاف علی درمانده است
به شبنشینیِ خورشید، سایه ها دوراند
اگر که نور تویی چشمهای شب کوراند
نخواست تا که پرستش شوی، فضائلِ تو
میانِ سینهی شخصِ رسول مستوراند