شعر عید فطر

الطاف رحمانی

چشم تا بر هم زدم یک ماه مهمانی گذشت
لحظه هایی مملو از الطاف رحمانی گذشت

سی سحر نام عزیزش بر لبانم داغ بود
آه آه آن عشق بازی های پنهانی گذشت

ای سُفره‌دارِ این ضیافت

یک ماه، مهمانِ تو، مهمانِ خدا بودیم
یک عُمر، بر خوانِ تو لبریزِ عطا بودیم
ای سُفره‌دارِ این ضیافت! بی‌تو نابودیم
گر تو نبودی کهفِ ما؟ اَلآن کجا بودیم؟

از دست کارهای خودم دلشکسته ام

از دست کارهای خودم دلشکسته ام

از راه و رسم بندگی خویش خسته ام

ماه خدا گذشت , همانم که بوده ام

حالا در انتظار محرم نشسته ام

شاعر:علی ذوالقدر

دکمه بازگشت به بالا