شعر اعياد و مناسبت ها

آغوشِ

فرخنده طلوعی که بشارت به جهان است
از عطرِ دل انگیزِ هلالِ رمضان است

آغوشِ پُر از مِهرِ خدا بر همه باز است
از عرش ندا آمده این ماهِ امان است

رحمان است

بیشتر گریه تسلای دل سوزان است…
چون بیابان که نیازش به نم باران است

میکده باز شد و زود دویدم داخل
گفته ساقی سه دهه نوبت سرمستان است..

این ماه

دل‌مرده‌ایم و یاد تو جان می‌دهد به ما
قلبیم و بودنت ضربان می‌دهد به ما

ماه خدا دومرتبه بی‌ماه روی تو
دارد بشارت رمضان می‌دهد به ما

اباالزهرا

از کتاب وصف تو یک حرف هر کس خوانده باشد
از سر حیرت دهانش چون حرا وا مانده باشد

هر کسی از سجده بر نورت تمرد کرد، رد شد
عدل حق است این که شیطان را ز عرشش رانده باشد

پيغمبر دلها

محبوب خداوند تبارک و تعالی ست
این مرد که مُزّمّل و مُدّثّر و طاهاست

باید سخنانش به دل و جان بنشیند
این مرد که مشهور به پیغمبر دلهاست

نجواي عشق

غارِ حرا.. سینا شده در روزِ مبعث
ذکرِ خدا احیا شده در روزِ مبعث
اِقراء باسمِ ربّکَ.. نجوایِ عشق ست
بر رویِ لب گویا شده در روزِ مبعث

مبعث رسول

شب در سکوت کوچه بسی راه رفته بود
امواج مد واقعه تا ماه رفته بود

هر یوسفی که پیرهنی از کمال داشت
با طعن گرگِ حادثه در چاه رفته بود

پنج تن

این پنج نور، علت زیبای خلقتند
اسرار پنج حرفِ حروف «کرامت»ند

این خانواده اشرف اولاد آدمند
اینها طبیب درد طبیبان عالمند

چهارده نور

چارده نور؛ هم‌چنان دریاست
چارده نور؛ محورش زهراست
“وَ بِکُم یُمسِکُ السَّما” یعنی:
آسمان روی شانه‌ی آن‌هاست

حساب مدعيان

حساب مدعیان در معادله برسد
قسم به حق که به حق این معامله برسد

بگو به ساحر نجران و قوم مدعیش
میا ! که معجزه های مباهله برسد

شب عاشقانگي

شب عاشقانگی است و من شده ام گدای تو یاعلی
به امید آن که صدای من برسد به اهل سما علی
چه کنم اگر که در آن میان نرسد صدا به صدا علی؟
تو که‌ای که نام بلند تو به خدا رسانده مرا علی؟

ختم قائله

مضطرب بودم از نخستین روز
آخر ماجرا چه خواهد شد؟
آن همه ترس بی دلیل نبود
عاقبت آنچه که نباید شد

دکمه بازگشت به بالا