یاعلی، ای همه دلداده ی “فی ذاتِ الله”
ای فروشنده ی جان، در رهِ “مَرضاتِ الله”
ایکه معروف به “اِعلای کلامُ اللهی”
حضرتِ حیدرِ کرارِ “سلامُ اللهی”
یاعلی، ای همه دلداده ی “فی ذاتِ الله”
ای فروشنده ی جان، در رهِ “مَرضاتِ الله”
ایکه معروف به “اِعلای کلامُ اللهی”
حضرتِ حیدرِ کرارِ “سلامُ اللهی”
صبحدم باغ غزلخوان شد و عید آمده است
مژده ای اهلِ ولا عیدِ سعید آمده است
باز از عرشِ خدا بانگِ نوید آمده است
که به پیغمبرِ ما یارو مرید آمده است
شکر حق هستم گدایی بر سر کوی علی
دوست دارم هر چه را که می دهد بوی علی
باز کردم من زبان با نام دلجوی علی
آمدم دنیا به عشق دیدن روی علی
با نگاهِ تو محال است که «مشکل» باشد
عشق «آسان» شده تا لذّتِ کامل باشد
هدف از خلقتِ پر برکتِ تو یعنی دین؛
مصلحت نیست که با غیر تو کامل باشد
خشکسالیم ، دم از بارشِ باران بزنید
سربه احوالِ دل بی سر و سامان بزنید
عرش را کرده چراغان و دف آماده کنید
شبِ غم سرشده با شورِ دو چندان بزنید
تو سلیمانی و سلطان جهان ، موریم ما
هم به تو نزدیک و هم از چشم تو دوریم ما
ذره ای ناچیز بین کهکشان ظلمتیم
در به در دنبال خورشیدیم بی نوریم ما
چون درخت پسته که در خاک رفسنجان طلاست
در نجف وقتی بنوشی چایی گیلان طلاست
گرچه درجام طلا،دور ازتو خواهد شد نجس
برضریح تو ولی انگور آویزان طلاست
دست در دست تو دادیم و جهان شکل گرفت
حرکت کرد زمین بعد زمان شکل گرفت
مُژه ات تیر کجی بود و برای پرتاب
چونکه ابروی تو خم گشت کمان شکل گرفت
کتاب ما علی و کیمیای ما علی است
حرای ما نجف است هوای ما علی است
“حرام زاده رهش از حلال زاده جداست”
که انتهای نسب نامههای ما علی است
مبهوت، در تلألوِ نورِ خدایی اش…
هستم تمامِ عمر سراپا هوایی اش
حتی دمی جدا نشدند و نمی شوند
ایل و تبارم از نفسِ ایلیایی اش
مست انگور مضجعت بودم هان! ضریح تو هم سبوی تو بود
نجف و کوفه و مزار شریف بودهام هر کجا که بوی تو بود
در نبردت که بر نماز شدی فارغ از تیر جانگداز شدی
تو نشستی برابر قبله یا خدا بود روبروی تو بود
می کشند امشب مرا بالا و بالا از نجف
سود بالا می دهد بازار دنیا از نجف
اهل ایرانم ولیکن لهجه دارم چون عرب
مادرم اهل مدینه هست و بابا از نجف