گاهی برای عرض حاجت می کنم گریه
گاهی هم از روی ارادت می کنم گریه
شرمندگی از حال و روز من نمایان است
امروز دارم از خجالت می کنم گریه
گاهی برای عرض حاجت می کنم گریه
گاهی هم از روی ارادت می کنم گریه
شرمندگی از حال و روز من نمایان است
امروز دارم از خجالت می کنم گریه
من گریه میکنم که تماشا کنی مرا
مانند طفل گمشده پیدا کنی مرا
حجت قبول دلبر احرام بسته ام
ای کاش در دعای خودت جا کنی مرا
خورشید همان شمس جمالش می شد
قوس قمر ابروی هلالش می شد
با اینهمه اوصاف علی یک جمله است
((صدیقه طاهره عیالش می شد ))
حسین رویت
هوای سینه ی دنیا چو عرش اعلاء بود
و نور عشق میان زمین و بالا بود
مدیحه خوانی داوود می رسد امشب
در این شبی که شفق هم نوای دریا بود
گـُل بریزید فاطمه شاد است
آسـمان ماتِ مـاه داماد است
رویِ لبهایِ عرشِ حق لبخند
صلـواتِ نَبـی بر این پیـوند
درود!طلعت خورشید روزگار علی
سلام مادر آب و سلام یار علی
کسی که گفته نیاید بهار با یک گل
خبر نداشته اصلاً ز نو بهار علی
وقتی که فاطمه به تو لبخند می زند
قلبت فقط به لطف خداوند می زند
لب وا کند و با غزل مهربانی اش
طعنه عسل به نیشکر و قند می زند
یک مرد وزن مکمل هم در کنار هم
آیینه وار هـر دو یشان بی قرار هم
مـعنای اصـلی لغت خانـواده انـــد
مست نگاه یک دلی و می گسار هم
در آسمان مدینه ستاره باران بود
ستاره بود و همه کوچه ها چراغان بود
خدا دو نور خودش را رسانده بود بهم
عجیب نیست اگر شهر نور افشان بود
تشنگى از نگاهتان پیداست
جگرت بى شکیب مى سوزد
جگر پاره پاره ات پیشِ
عده اى نانجیب مى سوزد
خواب دیدم که تو حرم داری..
من ضریح تو را بغل دارم
خواب دیدم محرم آمده و
بین صحنت به کف کتل دارم
یک روز ترس داشت جهان از نسیمشان
از نوع پادشاهی روی گلیمشان
از مدت سکوت یل خیبری شان
از بخشش بدون حساب کریمشان