مُلک و مَلک مُرید و مسلمانِ احمد است
در ذیلِ لطفِ بی حد و احسانِ احمد است
احمد محمّد است و محمّد رسولِ حق
جمع صفات نیز، به عنوانِ احمد است
مُلک و مَلک مُرید و مسلمانِ احمد است
در ذیلِ لطفِ بی حد و احسانِ احمد است
احمد محمّد است و محمّد رسولِ حق
جمع صفات نیز، به عنوانِ احمد است
در غار حرا سینجلی میگویند
از نور نبی و از ولی میگویند
تثلیث مسیحیان شکست و زین بعد
الله محمد و علی میگویند
به دستِ دین تو أدیانِ سابق میشود تکمیل
رسیدی تا به ویرانی روَد اصحابِ شوم ِ فیل
بخوان پیغمبرانه! چون که با لحنِ حجاز تو
به واللهِ دو چندان میشود زیباییِ ترتیل
آمد بهار و صد بهار آورده با خود
از آسمان بوی نگار آورده با خود
سر چشمه ی فیضِ خدا تاجِ نبوّت
هفت آسمان را رستگار آورده با خود
تازه مسلمانم مسلمانِ محمد
عاشق شدم امشب به قرانِ محمد
معلوم شد سررشته کار دلِ ما
دست ابوذر بود و سلمانِ محمد
به طرزی آدم از جبریل هم اینبار زد بالا
محمد شد عیار و آدم از معیار زد بالا
عیان شد گوشه ی چشم خدا چون مصطفی آمد
خدا با ذوق آن شب پرده را بسیار زد بالا
گفتیم هر زمان همه جا مرتضی علی
ذاکر شدیم ذکر تو را مرتضی علی
از مدح تو همیشه قلم شرم میکند
ای قدّ شعر پیش تو تا مرتضی علی
مولا اگر امروز بین مردم ما بود
خونه به خونه توی پایین شهر در می زد
می رفت خیاباونا و میدونای بالاشهر
به بچه های کار با لبخند سر می زد
شروع کار میگویم همه حسن ختامم را
به صد جنت نمیبخشم سر موی امامم را
فقط دور سرش گشتم ببین حج تمامم را
سوی ایوان او خواندم نماز صبح و شامم را
خوشا آنانکه بر سر سایبان از پرچمی دارند
به گرمای بیابان هم بهشت خرمی دارند
کسانی که به دنبال خدای خویش میگردند
مگر غیر از تماشای علی دیگر غمی دارند
ندیده در خودش دنیا ز نامش بامسماتر
که با نامش مقام عرش زیبا گشت و زیباتر
حدیث حُسْن او، حصن حصین جان ما گردید
شکوه شوکت او کرد عالم را شکوفاتر…
نیاوردی به ابرو خم نیامد خم به زانویت
در از جا کندی و چسباندی اش محکم به زانویت
در خیبر صدا زد که مرا پل کرده ای، پس من
صراط دومم، چون متکی هستم به زانویت