شعر اعياد و مناسبت ها

حبل المتین

پریشان میکند زلف تو عاشق های لایق را
چنانکه در نجف مستم سراپای دقایق را
به پای منبرت بنشان ملائک را خلایق را
کتاب الله ناطق باش و روشن کن حقایق را

حبل المتین

سپردی دستِ ختمی مرتبت حبل المتینت را
سپرده دستِ حیدر، پرچم اسلام -دینت- را

به خود تبریک اگر گفتی برای خلقت انسان
خدایا، صرف حیدر کن تمام آفرینت را

لا فتی الا علی لا سیف الا ذوالفقار

نفس و داماد و پسر عم خود پیغمبری
فاتح بدر و حنینی و امیر خیبری
رازقی و غالبی و قاهری و صفدری
میری و سرلشکری و یک تنه یک لشکری

مظهر العجائب

به چه جلوه‌آورمت مگر، که تو مُظهِری و تو مُستَتر
که پر از تو عالم معتمر، که تهی ز درک تو سر به سر

سخنی بگو به ملاحتی، چه بلاغتی! چه فصاحتی
چه بگویم از تو مداحتی، که ندارد از تو کسی خبر

عرش اعلی

سری ندیدم در این حوالی که خاک پای علی نباشد
که خاکِ چسبیده بر عبایش، دگر جدای علی نباشد

قسم به مالک قسم به قنبر “ولی” فقط حیدر است حیدر
موالیِ هیچکس نباشم گرش ولای علی نباشد

الیوم اکملتُ لکُم

گشت نازل برپیمبر پیک رحمت درغدیر
داشت برپیغمبر رحمت بشارت درغدیر

وحی آمد بر نبی«الیوم اکملتُ لکُم»
روز تکمیل رسالت روز وحدت درغدیر

امین‌الله

نمی‌گردد زمین و آسمانی جز به قربانش
که روزی شب نخواهد شد مگر با میلِ چشمانش

کسی که زخمی از تیغِ دو ابروی علی باشد
نه هرگز نوشدارویی نخواهد کرد درمانش

هو اللّطیفُ الخَبیر

هو اللّطیفُ الخَبیر ، هو العلیُّ الکَبیر
هو السّمیعُ البَصیر ، هو الولیُّ القَدیر

قسم به اسماء ذات، قسم به جمع صفات
که از ازل تا ابد ، علی ست تنها امیر

غدیر خم

بی شک علی‌ست آنکه وصی پیمبر است
با این حساب عید غدیر عید اکبر است

فرمود هرکه را که منم مقتدای او
از این به بعد صاحب این اسم رهبر است

یا علی

بی ولای علی زمین گیرم
بی غم او فقیر می میرم
پدرم گفته وقت اِستادن
یا علی گویم و مدد گیرم

أفضَلُ أعیادِ

مردم! علیست بعدِ من، آقا و سرپرست
بعد از علی، به دستِ ائمّه دهید دست
خوشبخت، آنکه تا ابد اینجا دخیل‌بست
خدمت‌گزار های غدیرند قیمتی

ای عشق

جبریل شنید از تو برای خبر آمد
پر سوخت و پر ریخت و بی بال و پر آمد

می خواست بگوید که خدا داخل کعبه است
دیوار ترک خورد و خبر زودتر آمد

دکمه بازگشت به بالا