آمدی،خوش آمدی از من نبودی بی نصیب
منتظر بودم بیائی یاری شاه غریب
سر به زیری از چه بابت،سربلندی پیش من
تو نشان دادی پس از نفرین من هستی نجیب
آمدی،خوش آمدی از من نبودی بی نصیب
منتظر بودم بیائی یاری شاه غریب
سر به زیری از چه بابت،سربلندی پیش من
تو نشان دادی پس از نفرین من هستی نجیب
هلا که ماه محرم بهار بیداری ست
چقدر کودک مظلوم تشنه ی یاری ست
به حکم صادره ی کل یوم عاشورا
میان غزه و سوریه کربلا جاری ست
بی شک فراق از یار را یعقوب می فهمد
در عمق آتش سوختن را چوب می فهمد
دل صیقلی باشد همیشه رونقش برجاست
این اصل را فیروزه ی مرغوب می فهمد
این نامهای که از تو به دستم رسیده است
آتش به بند بند وجودم کشیده است
پرسید همسرم چه شده منقلب شدی؟
آقا مگر چه گفته که رنگت پریده است
دوباره سنج و علم کار دستمان داده
به صفحه سوز قلم کار دستمان داده
دوباره نوحه ی ” هرلحظه بوی کرب و بلا
عجیب شوق حرم کار دستمان داده
تا پیشکش کنم بجز این سر نداشتم
رویم سیاه! تحفهی بهتر نداشتم
در بین عاشقان تو شرمندهام حسین!
حتی تنی سفید و معطر نداشتم
چه میشود که دوباره مجالمان بدهی
و وسعتی به فضای خیالمان بدهی
برایآنکه بیاییم در بقیع شما
برایآنکه بیاییم بالمان بدهی